فرهاد پروين؛ ارمغان عبيري
چکيده: با توجه به اينکه کودکان قشر عظيمي از جمعيت جامعه بشري را تشکيل دادهاند، امروزه بحث احقاق حقوق و منافع آنها يکي از مباحث مهم در عرصه داخلي و بينالمللي است و بخش مهمي از منابع مادي و معنوي کشورها صرف توجه به مسائل کودکان وحمايت رواني وجسمي از آنان ميشود. کودک به دليل موقعيت بيولوژيکي و اجتماعي خود قادر نيست حقوق مرتبط به خود را همانند فرد بزرگسال مطالبه کند چرا که از وجود آنها آگاهي ندارد و براي رسيدن به آنها محتاج به ديگران از جمله ولي، قيم و کلاً نهادهاي اجتماعي است. به همين جهت کودکاني که والدين خود را از دست ميدهند و قيمومت آنها بدست افراد ناصالح افتاده است، کودکاني که تحت تکفل و ولايت والدين منحرف يا مجرم قرار دارند و يا در ابعاد وسيعتر کودکاني که والدين آنها به رغم عواطف فطري خود، فاقد آن درجه آگاهي اجتماعي هستند که بتوانند فرزندانشان را با توجه به شرايط حال و آينده پرورش دهند از جمله اين آسيبپذيران هستند. در اين موارد هرچند معدود اما مهم، ميزان زيان اجتماعي ناشي از تربيت نادرست يا احتمالا سوءاستفاده از کودک لزوم تدوين مجموعه قوانين براي صيانت از حقوق کودکان را طلب ميکند. در اين بين، به منظور کمک به کودکان بيسرپرست و يتيم و ساير دلايل، شاهد پذيرفتهشدن آنها به فرزندخواندگي در سطوح ملي و بينالمللي ميباشيم. در اين مقاله حمايت از کودک و فرزندخواندگي بينالمللي در پرتو کنوانسيون 1993 لاهه در مورد فرزندخواندگي بينالمللي بررسي ميشود.
کليدواژهها: فرزندخواندگي بينالمللي، کنوانسيون حقوق کودک، حقوق بشر، کنوانسيون 1993، حضانت.