-چکیده:
در هرنظام حقوقی، دعاوی مدنی تقسیمبندیهایی دارند و براین تقسیمبندی آثاری مترتب میشود. در حقوق فرانسه دعاوی مدنی به دعاوی عینی و دعاوی شخصی تقسیم میگردد.[1] منظور از دعاوی عینی آن دسته از دعاوی است که موضوع آنها حقوقی است که برای انسان نسبت به اعیان وجود دارد. مانند حق مالکیت بر عین و منافع آن؛ دعاوی شخصی نیز آن دسته از دعاوی است که حقوق شخص مستقیماً به شخص دیگر مربوط میشود و به عبارت دیگر، موضوع این دعاوی حقوقی است که متعهدله بر متعهد قرارداد یا شبه آن دارد. در سیستم حقوقی ایران تقسیمبندی دعاوی به عینی و شخصی در قوانین به تصریح بیان نشده و فقط در ماده (232) قانون امور حسبی، دعوای برمیت اعم از دین یا عین مورد اشاره قرار گرفته است. اما در مواد مختلف قانون آیین دادرسی مدنی از دعوای مالی و غیرمالی و تفاوتهایی که بین این دو وجود دارد، سخن به میان آمده است. در این مقاله (که در واقع خلاصهای از بحث گسترده دعاوی مالی و غیرمالی و تفاوتهای بین این دو دعوا به عنوان یک رساله دکتری است.) پیرامون این دعاوی بحثی مختصر صورت خواهد گرفت.
پیشینه دعاوی مالی و غیرمالی
در قانون اصول محاکمات حقوقی مصوب 1329 هجری قمری و 1308 هجری شمسی، از تقسیم دعاوی به دعاوی مالی و غیرمالی سخنی به میان نیامده بود؛ و از آنجایی که دعاوی براساس مالی یا غیر مالی بودن تقسیمبندی نداشتند، طبیعتاً آثاری نیز به تفکیک هر یک در آن قانون ذکر نشده بود. در قانون آیین دادرسی مدنی مصوب 1318 جز در یک مورد که به تقویم خواسته و یک مورد که مربوط به هزینه طرح دعوای غیرمالی بود، موارد دیگری از دعوای مالی و غیرمالی و مرز شناخت آنها سخن گفته نشده بود و مورد منحصراً مطرح در بند 3 ماده (72) قانون مذکور بود که بیان میداشت خواهان باید خواسته خود را تقویم کند مگر این که خواسته او غیرمالی باشد.[2] در قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و مصرف آن در موارد معین مصوب 1373 نیز از هزینه دادرسی دعاوی مالی و غیرمالی سخن گفته شده، ولی معیاری برای شناخت ارائه نگردیده بود. در کتبی نیز که در زمینه آیین دادرسی مدنی نگاشته شده بود این تقسیمبندی دیده نمیشد. در قانون آیین دادرسی مدنی در موارد مختلفی از خواسته مالی و غیرمالی، دعوای مالی و غیرمالی، محکومبه مالی و غیرمالی سخن گفته شده است که در ادامه بحث به آنها خواهیم پرداخت.
معیارهای شناخت دعاوی مالی و غیرمالی در دکترین حقوق
نظریات دکترین علمای حقوق یکی از منابع حقوق است. در زمینه دعاوی مالی و غیرمالی نیز این بحث از نظریات اساتید حقوق دور نمانده است. در این خصوص این دیدگاه وجود دارد که اگر حق مورد نزاع از حقوق مالی باشد دعوا مالی و اگر حق غیرمالی باشد دعوا غیرمالی است.[3] اگر خواسته قابل تقویم به پول باشد دعوا مالی و چنانچه قابل تقویم نباشد دعوا غیرمالی است.[4] اگر خواسته مال بوده و نتیجه حاصل از دعوا، دسترسی به مال باشد دعوا مالی است و اگر دعوا به طور مستقیم چنین نتیجهای در بر نداشته باشد این دعوا غیرمالی است.[5] لازم به ذکر است با این که فقهای عظام از دعاوی مالی و غیرمالی سخن گفتهاند اما سخنان آنان در ارتباط با اثبات این دعاوی از طریق بینه و سوگند است و معیار و ملاکی برای تشخیص این دعاوی از یکدیگر درکتب فقهی مورد بررسی ملاحظه نشد.[6]
معیارهای شناخت دعاوی مالی و غیرمالی در رویه قضایی
از آنجایی که قبل از تصویب قانون آیین دادرسی مدنی مصوب 1379، در میزان هزینه دادرسی بعضی از دعاوی به این اعتبار که مالی یا غیرمالی هستند، مباحثی بین قضات مطرح میگردید و بعد از تصویب قانون آیین دادرسی مدنی 1379 نیز علاوه بر هزینه دادرسی آثار دیگری بر این دعاوی مترتب شده، لذا گفتمانهای متعددی در بین قضات ایجاد شده است که در مجموع حاصل گفتگوها و نشستهای قضایی در معیار شناخت این دعاوی از یکدیگر، در پنج دسته قابل تقسیمبندی است و این تقسیمات عبارتند از:
الف – مالکانه یا غیرمالکانه بودن ادعا
بعضی از دیدگاههای مطرح شده در نشستهای قضایی و پاسخهای اداره حقوقی به استعلامات قضایی، این دیدگاه مطرح شده است که اگر دعوا ناشی از ادعای مالکیت شخص نسبت به مال معینی باشد این دعوا مالی است و اگر مبنای دعوا ادعای مالکیت خواهان نباشد این دعوا غیرمالی خواهد بود.[7]
ب- قابلیت یا عدم قابلیت تقویم خواسته
در بعضی از مباحث حقوقی مطرح بین قضات و مراجع پاسخگویی استعلامات، این دیدگاه نیز مطرح گردیده است که مرز و معیار شناخت مالی یا غیرمالی بودن دعوا آن است که خواسته خواهان قابلیت تقویم به پول دارد یا خیر؟ اگر خواسته قابل قیمتگذاری و تقویم باشد دعوایی که چنین خواستهای در ضمن آن مطرح شده مالی است و اگر نتوان بر خواسته قیمت نهاد و به عبارت دیگر، خواسته ذاتاً قیمتپذیر نباشد دعوایی که مطرح گردیده غیرمالی خواهد بود.[8]
ج – نتیجه حاصل از دعوا
در مواردی نتیجه حاصل از دعوا مبنای اظهارنظر بر مالی یا غیرمالی بودن دعوا قرار گرفته است. به این صورت که اگر نتیجه دعوا دسترسی خواهان به مال مشخصی یا ازدیاد دارایی او باشد دعوایی را که مطرح میکند دعوای مالی است اعم از این که راجع به مال منقول یا غیرمنقول باشد و اگر نتیجه حاصل از دعوا دسترسی به مال نباشد دعوای مطرح شده دعوای غیرمالی تلقی خواهد شد.[9]
د – هدف و مقصود مدعی
بعضی گفتهاند باید دید هدف و مقصود مدعی از طرح دعوا چیست؟ اگر هدفی که در ذهن دارد محروم کردن شخص خوانده از مال یا یک منفعت مالی باشد این دعوا مالی است و اگر خواسته مالی دارد اما هدفی غیرمالی را در ذهن میپروراند دعوایی را که اقامه کرده است باید دعوای غیرمالی دانست.[10]
هـ – نوع حق موضوع نزاع
در پارهای از استعلامات و مباحث نشستهای قضایی قضات در دورههای مختلف، کیفیت حق مورد نزاع مبنای اظهارنظر در مورد مالی یا غیرمالی بودن دعوا واقع شده است. به این توضیح که اگر حق موضوع نزاع مالی باشد دعوا مالی و در غیر این صورت دعوا غیرمالی خواهد بود.[11]
آثار مترتب بر تفکیک دعاوی مالی وغیر مالی
قانونگذار جمهوری اسلامی ایران بر شناخت و تفکیک دعاوی مالی از غیرمالی ده اثر متفاوت مترتب کرده است. بنابراین وقتی از تمییز دعوای مالی وغیر مالی ده اثر متفاوت استخراج میگردد باید اهمیت لازم برای شناخت این دعاوی از یکدیگر را قائل شد. به هرحال با وجود شباهتهایی که بین دعاوی مالی و غیرمالی وجود دارد تفاوتهای موجود بین این دعاوی را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد.
1- تفاوت در سن مدعی برای اقامه دعوا
اگر دعوایی را که خواهان اقامه میکند دعوای غیرمالی باشد رسیدن او به سن بلوغ برای طرح این دعوا کافی است؛ چرا که مطابق مقررات قانون مدنی، دخالت شخص بالغ در امور مالی خود علاوه بر بلوغ محتاج رشد است[12]و مداخله شخص در امور غیرمالی خود مستلزم رشد و حتی بلوغ نیست و داشتن قوه ممیزه تشخیص خوب و بد برای او کفایت میکند، اعم از این که امر غیرمالی محض مدنظر او باشد یا امر غیرمالی که ممکن است تولیدکننده حق مالی باشد. به عنوان مثال کسی که دعوای غیرمالی اثبات نسب مطرح میکند ضرورتی ندارد که حکم رشد خود را ارائه کند، اما کسی که دعوای مطالبه وجه به طرفیت دیگری مطرح میکند، علاوه بر این که باید دلیل بلوغ را ارائه کند باید حکم رشد خود را نیز ارائه نماید مشروط بر این که به سن هجده سال تمام شمسی نرسیده باشد.
2- تفاوت در تقویم خواسته
اگر دعوایی که مطرح میشود دعوای مالی باشد خواهان به اعتبار بند “3” ماده (51) قانون آیین دادرسی مدنی باید خواسته خود را تقویم کرده و آن را به پول ارزیابی کند، مگر این که خواسته او وجه رایج باشد که در این صورت بهای خواسته او معادل خواسته مطرح در دادخواست خواهد بود.[13] اما اگر خواسته خواهان امر غیرمالی همچون ابطال شناسنامه باشد او معاف از تقویم خواسته خواهد بود؛ چرا که اساساً خواسته غیرمالی قابل قیمتگذاری نیست. بنابراین ایراد به تقویم خواسته به شرحی که در بند”4″ ماده (62) قانون آیین دادرسی مدنی آمده است مختص آن دسته از دعاوی مالی است که خواسته آنها غیر از وجه است مگر آن که قانون ترتیب دیگری مقرر کرده باشد.[14]
3- تفاوت در هزینه دادرسی
هزینه دادرسی در دعاوی مالی با هزینه دادرسی در دعاوی غیرمالی یکسان نیست. دعاوی مالی دارای هزینه دادرسی شناور بوده و هزینه دادرسی این دعاوی ارتباط مستقیم با میزان خواسته یا میزان بهای خواسته دارد. در حالی که هزینه دادرسی دعاوی غیرمالی هزینههای ثابت و مشخص است اعم از این که دعوای غیرمالی در مرحله بدوی مطرح گردد یا در قالب اعاده دادرسی یا دعوای طاری یا تجدیدنظرخواهی یا اعتراض ثالث در مرحله تجدیدنظر اقامه شود. هزینه دادرسی دعاوی مالی برای مرحله بدوی در ده میلیون ریال اول خواسته یا بهای آن یک و نیم درصد و مازاد بر آن حسب مورد و مرحله اقدام دو درصد یا بیشتر است.[15] در حالی که هزینه دادرسی دعاوی غیرمالی به طور مقطوع و ثابت پنجاه هزار ریال است.[16]
4- تفاوت در هزینه های خدمات وکالتی
در صورتی که اقامه دعوای مالی توسط وکیل دادگستری صورت گیرد حقالوکاله وکیل تابعی از میزان خواسته یا بهای آن است و به همین جهت که خواسته یا بهای خواسته در دعاوی مالی متفاوت است، حقالوکاله وکیل و بالتبع تمبر مالیاتی این حقالوکاله نیز حسب میزان خواسته یا بهای خواسته در دعوایی که مطرح میشود متفاوت خواهد بود.[17] در حالی که حقالوکاله وکیل در دعاوی غیرمالی به دلالت آییننامه تعرفه حقالوکاله وکلا و مشاورین حقوقی ماده (187) قانون برنامه سوم توسعه رقمی ثابت یا در حد ثابت است.[18]و به همین اعتبار تمبر مالیاتی حقالوکاله وکیل در این دعاوی نیز معیار تقریباً ثابتی دارد.
5- تفاوت در گواهی گواهان
به دلالت بند “ب” ماده (230) قانون آیین دادرسی مدنی، در صورتی که دعوا مالی باشد خواهان میتواند آن را با معرفی دو نفر گواه مرد یا یک نفر گواه مرد به همراه دو نفر گواه زن ثابت کند و اگر فقط یک گواه مرد یا دو گواه زن دارد، میتواند با استفاده از سوگند جایگزین که به جانشینی از گواه دیگر اقامه میکند دعوای خود را ثابت کند.[19] در حالیکه در دعاوی غیرمالی اگر تعداد گواه یا گواهان خواهان به حد نصاب قانونی نرسد نمیتواند از سوگند به جانشینی فقدان گواه دیگر استفاده کند. به عنوان مثال دعوای اصل نکاح با گواهی دو مرد یا یک مرد و دو زن قابل اثبات است و یا دعوای اثبات ولادت طفل با گواهی چهار زن یا دو مرد یا یک مرد و دو زن قابل اثبات است و چنانچه مدعی نیمی از نصاب گواهان را در اختیار داشته باشد به جای بقیه گواهان نمیتواند از دادگاه تقاضا کند که اجازه دهد او سوگند یاد کند تا گواهی گواهان دیگر را تکمیل کند.[20]
6- تفاوت در هزینههای اجرایی
همانگونه که هزینه دادرسی در دعاوی مالی تابعی از خواسته یا بهای آن بوده و متناسب با افزایش خواسته یا بهای آن افزایش مییابد، هزینه اجرایی ( که قضات آن را نیم عشر اجرایی گویند) احکام مالی نیز متناسب با میزان محکوم به افزایش خواهد یافت.[21] در حالی که در دعاوی غیرمالی هزینه اجرایی ثابت است. [22]
7- تفاوت در نتیجه قرار قبولی اعاده دادرسی
در صورتی که دعوای مالی منتهی به صدور حکم شود و به اعتبار وجود یکی از جهات اعاده دادرسی، از حکم صادره قطعی شده، اعاده دادرسی شود و به لحاظ انطباق جهت اعلامی مستدعی اعاده دادرسی یا یکی از جهات مذکور در ماده (426) قانون آیین دادرسی مدنی، قرار قبولی اعاده دادرسی صادر گردد، اجرای حکم با اخذ تأمین متناسب از محکومله ادامه خواهد یافت. اما چنانچه دعوایی که در آن حکم صادر شده، از دعاوی غیرمالی بوده باشد، با صدور قرار قبولی اعاده دادرسی، اجرای حکم متوقف خواهد شد و درخواست محکومله برای تأدیه تأمین به منظوراجرای حکمی که از آن استدعای اعاده دادرسی شده و منجر به صدور قرار قبولی گردیده، پذیرفته نخواهد شد.[23]
8- تفاوت در نتیجه درخواست فرجام
فرجامخواهی یکی از طرق فوقالعاده بازبینی احکام قضایی است؛ چرا که لازمه فرجام قطعیت حکم مورد درخواست رسیدگی فرجامی است و از آنجایی که حکم قطعی از خصیصه لازمالاجرا بودن برخوردار است، بنابراین صرف درخواست فرجام، اجرای حکم را به تأخیر نمیاندازد؛ اما برای تعیین تکلیف فاصله بین درخواست فرجام و صدور رأی فرجامی، قانونگذار دو قاعده مختلف برای دعاوی مالی و غیرمالی وضع کرده است.
به این صورت که اگر مورد تقاضای فرجام در دعوای مالی صادر شده و در نتیجه محکومبه آن حکم مالی باشد لازمه ادامه اجرا به تشخیص دادگاه، تأدیه تأمین متناسب توسط محکومله است. ولی چنانچه حکمی که از آن درخواست فرجام شده در دعوای غیرمالی صادر شده باشد، محکوم له باید تأمین بدهد تا حکم اجرا نشود. به تعبیر دیگر، در فرجامخواهی از احکام اگر حکم مربوط به دعوای مالی باشد لازمه اجرا تأدیه تأمین توسط محکومله است و اگر حکم مربوط به دعوای غیرمالی باشد لازمه توقف اجرا تأمین توسط محکوم علیه است.[24]
9- تفاوت در ارجاع به داوری
کلیه دعاوی مالی قابل ارجاع به داوری میباشند اعم از این که آن دعاوی در دادگاه اقامه شده یا نشده باشند و اعم از این که دعوا در مرحله بدوی تحت رسیدگی باشد یا در مرحله تجدیدنظر،[25] اصل قابل ارجاع بودن دعاوی مالی به داوری اصلی است که به اعتبار خواسته دعوا استثناء نمیپذیرد. اما در دعاوی غیرمالی این اصل به اعتبار نوع خواسته دعوا استثناء پذیرفته است. به عبارت دیگر بعضی از دعاوی غیرمالی هستند که اساساً غیرقابل ارجاع به داوری هستند و این دعاوی عبارتند از دعوای ورشکستگی، دعوای راجع به اصل نکاح، دعوای فسخ نکاح، دعوای طلاق و دعوای نسب که در ماده (496) قانون آیین دادرسی مدنی مورد تصریح قانونگذار قرار گرفته است.[26]
تشابه استثنایی دعاوی مالی و غیرمالی
با این که بر شناخت و تفکیک دعاوی مالی از غیرمالی به شرح مذکور ده اثر متفاوت مترتب است، اما در یک مورد است که بین این دو دعوا تشابه کامل وجود دارد و آن موردی است که دعوا علیه میّت باشد؛ یعنی اگر ادعا بر متوفی بوده (که این ادعا حسب قاعده باید به طرفیت وراث اقامه شود.)[27] خواهان علاوه بر اقامه بینه بر اثبات اصل حق، باید برای بقاء آن نیز سوگند یاد کند و تفاوتی ندارد که دعوای مطرح شده دعوای مالی یا غیرمالی باشد. به عنوان مثال پس از فوت شخصی، مدعی دعوای اثبات زوجیت بین خود و شخص متوفی به طرفیت ورثه متوفی اقامه میکند. علاوه بر اثبات اصل زوجیت، خواهان باید بر بقای آن تا زمان فوت متوفی نیز سوگند یادکند. همانگونه که اگرشخصی دعوای مطالبه وجه علیه متوفی و به طرفیت وراث اقامه کند علاوه بر اثبات اصل طلب باید بر بقای آن نیز سوگند یاد کند. این تشابه از ماده (278) قانون آیین دادرسی مدنی[28] و ماده (1333) قانون مدنی[29] به دست میآید.
¯ نتیجه:
دعاوی مالی و غیرمالی یکی از تقسیمات دعاوی مالی و غیر مالی و اثر مترتب بر تفکیک آنها دعاوی در نظام حقوقی ایران است. دعاوی منقول و غیرمنقول به شرح مذکور در ماده (20) قانون مدنی ایران، دعاوی دینی و عینی به شرح مذکور در ماده (232) قانون امور حسبی نیز از جمله تقسیمات دیگر دعاوی هستند. اما تفاوتهایی که بین دعاوی مالی و غیرمالی در قانون بیان شده است اهمیت شناخت دعاوی مالی وغیرمالی را آشکار میسازد و از آنجایی که ملاکهای ارائه شده در دکترین حقوق و نشستهای قضایی قضات، ملاکهای ارشادی و مشورتی است، برای جلوگیری از تشتت رویهها که منجر به تشتت و اختلاف در عملکرد دادرس در موارد تفاوت این دعاوی میشود، شایسته است قانونگذار به طور مشخص ملاک شناخت این دعاوی از یکدیگر را بیان نماید.
[1]. متین دفتری، دکتر احمد، آیین دادرسی مدنی و بازرگانی، جلد اول، صفحه 223، انتشارات مجمع علمی و فرهنگی مجد،1378.
[2]. ماده 72 قانون آیین دادرسی مدنی مصوب 1318:
«در دادخواست باید نکات زیر قید شود:
1-…
2-…
3- تعیین خواسته و بهای آن مگر آن که تعیین بها ممکن نبوده و یا خواسته مالی نباشد.»
.[3] شمس، دکتر عبدا…، آیین دادرسی مدنی، جلد اول، صفحه 378، نشر میزان، 1380.
[4]. صدرزاده افشار، دکتر سید محسن، آیین دادرسی مدنی، صفحه 29، انتشارات جهاد دانشگاهی، 1380
[5]. واحدی، قدرت اله، بایسته های آیین دادرسی مدنی، چاپ اول، صفحه 146، نشر میزان، 1379.
[6]. علامه حلی، قواعدالاحکام، گردآوری شده در سلسله الینابیع الفقهیه، جلد 11، صفحه 449، جواهرالکلام، جلد یک، صفحه 155، شرح لمعه، جلد سوم، صفحه 14، انتشارات مکتب داوری، بی تا.
[7]. نوبخت، یوسف، اندیشههای قضایی، چاپ سوم، صفحه 62، انتشارات کیهان، 1370. نشستهای قضایی مسائل آیین دادرسی مدنی، صفحه 227، انتشارات معاونت آموزش قوه قضائیه، 1382. مجموعه نظرهای مشورتی اداره حقوقی در زمینه مسائل مدنی، صفحه 229، انتشارات روزنامه رسمی، 1380.
[8]. نشست قضایی بابلسر، 1379، نشست قضایی قزوین، 1379.
[9]. مجموعه نشستهای قضایی مسائل آیین دادرسی مدنی 4، نشست قضایی دادگستری استان خراسان رضوی، صفحه 265، نشر قضا، 1384.
[10]. نشست های قضایی مسائل آیین دادرسی مدنی 2، صفحه 227، انتشارات معاونت آموزش قوه قضائیه، 1382.
.[11] نوبخت، منبع قبل، صفحه 35.
[12]. تبصره «2» ماده 121 قانون مدنی:
«اموال صغیری را که بالغ شده است در صورتی میتوان به او داد که رشد او ثابت شده باشد.»
[13]. بند”1″ ماده (62) قانون آیین دادرسی مدنی:
«اگر خواسته پول رایج ایران باشد، بهای آن عبارت است از مبلغ مورد مطالبه،…..»
[14]. بند “4” ماده (62) قانون آیین دادرسی مدنی:
«در دعاوی راجع به اموال، بهای خواسته مبلغی است که خواهان در دادخواست معین کرده و خوانده تا اولین جلسه دادرسی به آن ایراد و یا اعتراضی نکرده مگر اینکه قانون ترتیب دیگری معین کرده باشد. »
[15]. بند “12” ماده (3) قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و مصرف آن در موارد معین:
«هزینه دادرسی به شرح زیر تعیین که براساس آن تمبر الصاق و ابطال میگردد:
الف ـ مرحله بدوی:
دعاوی که خواسته آن تا مبلغ ده میلیون ریال تقویم شده باشد معادل یک و نیم درصد ارزش خواسته و بیش از مبلغ ده میلیون ریال، به نسبت مازاد بر آن دو درصد ارزش خواسته.
ب ـ مرحله تجدیدنظر واعتراض به حکمی که بدواً یا غیاباً صادر شده باشد سه درصد به نسبت ارزش محکومبه.
ج ـ مرحله تجدیدنظر در دیوان عالی کشور و موارد اعاده دادرسی و اعتراض ثالث بر حکم:
ـ احکامی که محکومبه آن تا مبلغ ده میلیون ریال باشد سه درصد ارزش محکوم به و مازاد بر آن به نسبت اضافی چهار درصد ارزش محکوم به »
.[16] بند “13” ماده (3) قانون وصول برخی از در آمدهای دولت و مصرف آن در موارد معین: (اصلاحی 18/1/1389)
«هزینه دادرسی در دعاوی غیرمالی و درخواست تأمین خواسته در کلیه مراجع قضایی مبلغ پنجاه هزار ریال تعیین میشود.»
[17]. ماده (3) آییننامه تعرفه حقالوکاله وکلا و مشاورین حقوقی مصوب 1375 رئیس قوه قضائیه:
«در دعاوی مالی میزان حقالوکاله در موردی که حکم دادگاه بدوی از حیث بهای خواسته قطعی است از حداقل 150000 ریال و 10% بهای خواسته و حداکثر تا مبلغ 000/300 ریال میباشد و در موردی که حکم از حیث بهای خواسته قطعی نیست به ترتیب ذیل تعیین میگردد:
الف ـ تا مبلغ یکصد میلیون ریال 6% از بهای خواسته و حداکثر 000/000/6 ریال.
ب ـ نسبت به مازاد یکصد میلیون ریال تا یک میلیارد ریال 4% بهای خواسته و حداکثر تا مبلغ 000/000/42ریال.
ج ـ نسبت به مازاد یک میلیارد ریال تا 5 میلیارد ریال 3% از بهای خواسته و حداکثر تا مبلغ 000/000/162 ریال.
د ـ نسبت به مازاد پنج میلیارد ریال 2% از بهای خواسته وحداکثر تا مبلغ 200000000 ریال. »
[18]. ماده (8) آییننامه تعرفه حقالوکاله وکلا و مشاورین حقوقی مصوب 1375 رئیس قوه قضائیه:
«در دعاوی غیرمالی اعم از اینکه خواسته مالی نیست یا تعیین بهای خواسته قانوناً لازم نیست و همچنین در دعاوی کیفری، دادگاه میزان حقالوکاله و خسارات مورد مطالبه از طرف محکومله را به شرح مقرر در این ماده تعیین خواهد کرد اعم از اینکه خود خواهان یا متهم و یا دادگاه وکیل تعیین کرده باشد حقالوکاله:
الف ـ در دعاوی خانوادگی به طور مطلق مانند طلاق و تمکین یا دعاوی مالی ناشی از نکاح و طلاق و دعاوی امور حسبی حداقل 300000ریال و حداکثر4000000 ریال.»
[19]. بند “ب” ماده (230) قانون آیین دادرسی مدنی:
«دعاوی مالی یا آنچه که مقصود از آن مال میباشد از قبیل دین، ثمن مبیع، معاملات، وقف، اجاره، وصیت به نفع مدعی، غصب، جنایات خطائی و شبه عمد که موجب دیه است با گواهی دو مرد یک مرد و دو زن. چنانچه برای خواهان امکان اقامه بینه شرعی نباشد میتواند با معرفی یک گواه مرد یا دو زن به ضمیمه یک سوگند ادعای خود را اثبات کند. در موارد مذکور در این بند، ابتدا گواه واجد شرایط شهادت می دهد، سپس سوگند توسط خواهان ادا میشود.»
[20]. بندهای “الف”، “ج” و “د” ماده (230) قانون آیین دادرسی مدنی:
الف – اصل طلاق و اقسام آن و رجوع در طلاق و نیز دعاوی غیر مالی از قبیل مسلمان بودن، بلوغ، جرح و تعدیل، عفو از قصاص، وکالت، وصیت با گواهی دو مرد.
ج _ دعاوی که اطلاع بر آنها معمولاً در اختیار زنان است از قبیل ولادت، رضاع، بکارت، عیوب درونی زنان با گواهی چهار زن، دو مرد یا یک مرد و دو زن.
د – اصل نکاح با گواهی دو مرد و یا یک مرد و دو زن.
[21]. ماده (158) قانون اجرای احکام مدنی:
هزینههای اجرائی عبارتست از:
«پنج درصد مبلغ محکومبه بابت حق اجرای حکم که بعد از اجراء وصول میشود. در دعاوی مالی که خواسته وجه نقد نیست حق اجرا به مأخذ بهای خواسته که در دادخواست تعیین و مورد حکم قرار گرفته حساب میشود، مگر این که دادگاه قیمت دیگری برای خواسته معین نموده باشد…»
[22]. ماده (159) قانون آیین دادرسی مدنی:
«در تخلیه مورد اجاره غیرمنقول، صدی ده اجاره بهای سه ماه و در سایر مواردی که قانوناً تعیین بهای خواسته لازم نیست، از هزار ریال تا پنج هزار ریال به تشخیص دادگاه بابت حق اجراء دریافت میشود.»
[23]. ماده (437) قانون آیین دادرسی مدنی:
«با درخواست اعاده دادرسی و پس از صدور قرار قبولی آن به شرح ذیل اقدام میگردد:
الف- چنانچه محکومبه غیرمالی باشد اجرای حکم متوقف خواهد شد.
ب- چنانچه محکومبه مالی است و امکان اخذ تأمین و جبران خسارات احتمالی باشد به تشخیص دادگاه از محکومله تأمین مناسب اخذ و اجرای حکم ادامه مییابد.
ج- در مواردی که درخواست اعاده دادرسی مربوط به یک قسمت از حکم باشد حسب مورد مطابق بندهای (الف و ب) اقدام میگردد.»
.[24] ماده (386) قانون آیین دادرسی مدنی:
درخواست فرجام، اجرای حکم را تا زمانی که حکم نقض نشده است به تأخیر نمی اندازد ولکن به ترتیب زیر عمل می گردد:
الف – چنانچه محکومبه مالی باشد، در صورت لزوم به تشخیص دادگاه قبل از اجراء از محکومله تأمین مناسب اخذ خواهد شد.
ب – چنانچه محکومبه غیرمالی باشد و به تشخیص دادگاه صادر کننده حکم، محکومعلیه تأمین مناسب بدهد اجرای حکم تا صدور رأی فرجامی به تأخیر خواهد افتاد.
[25]. ماده (454) قانون آیین دادرسی مدنی:
«کلیه اشخاصی که اهلیت اقامه دعوا دارند میتوانند با تراضی یکدیگر منازعه و اختلاف خود را خواه در دادگاهها طرح شده یا نشده باشد و در صورت طرح در هر مرحلهای از رسیدگی باشد، به داوری یک یا چند نفر ارجاع دهند.»
.[26] ماده (496) قانون آیین دادرسی مدنی:
«دعاوی زیر قابل ارجاع به داوری نیست:
1- دعوای ورشکستگی.
2- دعاوی راجع به اصل نکاح، فسخ آن، طلاق و نسب.»
[27]. ماده (232) قانون امور حسبی:
«دعوی برمیت اعم از این یا عین باید بهطرفیت ورثه یا نماینده قانونی آنها اقامه شود هر چند ترکه در ید وراث نباشد…»
.[28] ماده (278) قانون آیین دادرسی مدنی:
«در دعوی برمیت، پس از اقامه بینه سوگند خواهان نیز لازم است و در صورت امتناع از سوگند، حق وی ساقط میشود.»
[29]. ماده (1333) قانون مدنی:
«در دعوی بر متوفی در صورتی که اصل حق ثابت شده و بقاء آن در نظر حاکم ثابت نباشد، حاکم میتواند از مدعی بخواهد که بر بقاء حق خود قسم یاد کند در این مورد کسی که از او مطالبه قسم شده است نمیتواند قسم را به مدعیعلیه رد کند…»