احمد بوربور
(قاضی بازنشسته دادسرای انتظامی قضات)
مقدمه:
انسان موجودی اجتماعی بوده و به نحو معمول با تنها زیستن سازگاری نداشته و خانواده نیز اجتماعی کوچک است که اعضاء اصلی آن را والدین تشکیل داده و همچنان که ناملایمات در جامعه سبب میگردد که فرد از اجتماعی که در آن فعالیت داشته کنارهگیری کند و در نهایت، با بحران روحی منزوی شود. در اجتماع خانواده نیز چنین وضعیتی حاکم است و در مواقع ایجاد ناهماهنگی و یا ناراحتی به هر شکل ابتدا به صورت قهر و بیمهری نسبت به طرف مقابل موضع خود را آشکار و سپس با ترک منزل از ناحیه یکی و یا دو عضو اصلی خانواده موجبات به هم خوردن کانون گرم خانواده فراهم گردد و چون هر یک از این دو عضو اصلی نقش محوری در استواری خانواده را دارند با ترک هر یک مسؤولیت دیگری در اداره خانه و تربیت فرزندان بیشتر شده و در طولانی مدت چون ادامه وضع امکانپذیر نمیباشد، به ناچار کانون خانواده از هم گسیخته و موجبات جدایی زوجین فراهم ودر نتیجه، تربیت فرزندان مشترک که نسل آینده را تشکیل میدهند با مشکل مواجه میگردد؛ و برای این که والدین کانون گرم خانواده را از بین نبرند و فرزندان خود را به عقدههای روانی ناشی از کمبود محبت دوران کودکی مواجه نسازند بهتر است از هر اقدامی که باعث ناراحتی در زندگی مشترک شده اجتناب و با روحیه گذشت و فداکاری و با احساس مسؤولیت در مقابل دیگری به حقوق یکدیگر احترام گذارده و موجب نگردند که سلامت روحی و جسمی فرزندان خود در مخاطره قرار گرفته و در آینده به آسیبهای اجتماعی مبتلا و عنصر نامطلوبی برای جامعه باشند و مسؤولیت اخروی آن را پدر و مادر عهدهدار باشند؛ زیرا تجربه و تحقیقات جامعه شناسان مشخص نموده که اکثر افراد بزهکار بدواً در خانواده با مشکل مواجه و پس از بلوغ و رسیدن به سن رشد به ارتکاب معاصی و جرایم مبادرت نمودهاند و چون با گرما و نشاطآمیز بودن کانون خانواده نه تنها فرزندان بلکه هر یک از زوجین به یک آسایش و بعضاً آرامش نسبی رسیده و از آن منتفع میگردند. بنابراین، تمکین زن از شوهر نه تکلیف او بوده بلکه نوعی مشارکت در به وجود آمدن یک زندگی موفق توأم با آرامش بوده که همه اعضای خانواده از جمله زن از آن بهرهمند میگردند و با این توصیف که نفع فرد و جامعه در بقاء و استواری کانونهای خانواده میباشد. پس بر همگان فرض است که در حد توان و امکان در حفظ و پایداری زندگیهای مشترک و صلح و سازش بین زوجین اهتمام ورزند و با این مقدمه و با فرض این که هر یک از زن و یا شوهر تلاش خود را در جهت استحکام خانواده نموده ولی بر اثر دخالت دیگران و یا هر علتی دیگر اختلاف بین زوجین به وجود آمده و زن زندگی مشترک را به رغم داشتن دو فرزند و یا بیشتر ترک و به منزل پدر و یا یکی از بستگان و یا در محلی دیگر زندگی به تنهایی را تجربه مینماید که در این صورت نیز باز شوهر باید سعی خود را جهت حضور مجدد زوجه در منزل مشترک بنماید و با ملاقات مکرر با وی با حضور سایر بستگان و عندالاقتضاء از طریق واسطه قرار دادن فرزندان به تشویق زن به زندگی مشترک و بازگشت او اقدام نماید و چنانچه موفق نگردید میتواند با تقدیم دادخواست تحت عنوان خواسته تمکین به دادگاه خانواده و در محلهایی که دادگاه خانواده تشکیل نگردیده به دادگاههای عمومی حقوقی که به قائم مقامی دادگاه خانواده رسیدگی مینماید تقاضای تمکین را مطرح نماید، که نحوه تقدیم دادخواست و رسیدگی دادگاه در طی چند بند و به شرح زیر بیان میگردد:
1- نحوه تقدیم دادخواست تمکین:
تقاضای تمکین در دو برگه دادخواست تقدیم دادگاه شده و زوج به عنوان خواهان و زوجه به نام خوانده در ستونهای دادخواست تقدیمی قید و شرح خواسته در متن آن توضیح داده و دلیل زوجیت که تصویر مصدق شده سند ازدواج و یا رونوشت آن و در صورت عدم دسترسی تصاویر مصدق شده شناسنامه زوج که در ستون مخصوص نام زوجه به عنوان همسر خواهان قید شده ضمیمه دادخواست نموده و با ابطال تمبر هزینه رسیدگی دعوای غیرمالی و چنانچه قبلاً جهت زوجه اظهارنامه ارسال نموده، تصویر آن در دو نسخه ضمیمه و پس از گواهی مدیر دفتر دادگاه مبنی بر این که پرونده تکمیل میباشد پرونده به نظر قاضی شعبهای که پرونده از ناحیه رئیس دادگستری و یا مجتمع قضایی ارجاع شده میرسد.
2- نحوه رسیدگی و صدور دستور توسط قاضی محکمه:
پس از این که پرونده از دفتر شعبه واصل گردید، رئیس و یا دادرس وقت دستوری به شرح زیر صادر مینماید: دفتر وقت رسیدگی تعیین و طرفین جهت رسیدگی دعوت و در اخطاریه خوانده ضمن ارسال نسخه ثانی دادخواست و ضمایم قید که جهت رسیدگی در دادگاه حاضر شود. در اخطاریه خواهان قید که جهت رسیدگی و اخذ توضیح پیرامون موضوع خواسته در دادگاه حاضر شود و پس از ارسال اخطاریه و ابلاغ به طرفین قبل از ساعت رسیدگی، اخطاریه طرفین توسط دفتر ضمیمه پرونده شده و مدیر دفتر با لحاظ پرونده و دفتر ثبت اندیکاتور ارسال و یا عدم ارسال لایحه از ناحیه طرفین را در قسمت فوقانی صورتجلسه که ضمیمه نموده گواهی و به همراه سایر پروندههایی که در روز رسیدگی تعیین وقت شده توسط دفتر گواهی میگردد و در وقت رسیدگی تعیین شده ممکن است احوالی حاکم گردد که بر مقتضای آن قاضی محکمه اتخاذ تصمیم نماید که به اختصار و به شرح زیر بیان میگردد:
1- اگر در جلسه رسیدگی هیچ یک از طرفین حاضر نباشند و نحوه دعوا، اخذ توضیح از خواهان را ایجاب و لازم کند، با توجه به قید اخذ توضیح در اخطاریه ارسالی جهت خواهان، در این صورت با ختم رسیدگی پرونده با قرار ابطال مختومه میگردد.
2- اگر در اخطاریه خواهان جهت روز رسیدگی موضوع اخذ توضیح قید نشده باشد و دعوای مطرح شده به نحوی باشد که بدون اخذ توضیح نتوان در ماهیت امر اظهارنظر نمود، در این صورت وقت رسیدگی تجدید و مجدداً طرفین دعوت و در دستور تجدید وقت قید میگردد که خواهان جهت اخذ توضیح دعوت میگردد.
3- اگر در وقت تعیین شده خواهان در جلسه رسیدگی حاضر گردد ولی خوانده دعوی با انتظار کافی حاضر نباشد و با مداقه در نحوه ابلاغ اخطاریه مشخص گردد که سن ظاهری گیرنده اخطاریه قید نشده و یا نسبت مشارالیه با دعوت شده معلوم نباشد و یا به هر علتی دیگر که برای قاضی محکمه نقص ابلاغ محسوب شود، باز هم موجب تجدید جلسه است، که اگر به لحاظ معلوم نبودن نشانی محل اقامت، اخطاریه ابلاغ نشده، در این صورت نشانی صحیح توسط دفتر از خواهان اخذ و اخطاریه به نشانی جدید ارسال میگردد، و اگر نقص ابلاغ به لحاظ قصور مأمور ابلاغ باشد، این مطلب دستور تجدید جلسه توسط قاضی محکمه تصریح میگردد.
4- اگر در وقت رسیدگی، خواهان حاضر باشد و خوانده به رغم ابلاغ اخطاریه و اطلاع با انتظار کافی حاضر نگردد، در این صورت از خواهان در خصوص موضوع خواسته و مدت زمانی که زندگی مشترک توسط زوجه ترک شده و علت آن تحقیق و با ختم رسیدگی حکم به تمکین و به شرح زیر صادر میگردد؛ زیرا با وقوع عقد ازدواج، زن تکلیف به تمکین داشته و با عدم حضور، دلیل رافع اعتبار ادعای زوج ابراز نگردیده است.
رأی دادگاه
«در خصوص دادخواست تقدیمی آقای … فرزند … به طرفیت خانم … فرزند … و به خواسته تمکین، با این توضیح که وفق تصویر مصدق شده سند ازدواج ابرازی پیوست پرونده طرفین در سال 1375 با یکدیگر به نحو دائم و رسمی ازدواج نموده و به رغم سالها زندگی مشترک در کنار یکدیگر و داشتن دو فرزند مشترک زوجه با خارج شدن از منزل مسکونی زوج، زندگی مشترک را ترک و بر این مبنا خواستهای به شرح فوق از ناحیه زوج مطرح گردیده است. با عنایت به این که با وقوع عقد ازدواج، زن مکلف به تمکین از شوهر و حضور در منزل مورد سکونت مشارالیه بوده و در مانحنفیه، که رابطه زوجیت بین طرفین باقی و مشارالیها با ابلاغ وقت و استحضار از جریان دادرسی در دادگاه حضور نیافته و دلیل رافع اعتبار ادعا و حقوق خواهان و علت عدم انجام تکلیف خود ابراز نداشته است. بنابراین دعوای اقامه شده محمول بر صحت تشخیص و با استناد به مواد 1114 و 1102 قانون مدنی، حکم به الزام زوجه خانم … به تمکین از زوج آقای … و حضور در منزل مشترک با مشارالیه صادر و اعلام مینماید. رأی صادر شده غیابی و ظرف بیست روز پس از ابلاغ دادنامه قابل رسیدگی در دادگاه صادر کننده رأی میباشد.»
لازم به توضیح است که چنانچه نحوه ابلاغ به خوانده به نحو واقعی باشد، یعنی اخطاریه به خود وی ابلاغ و تحویل گردد و یا این که قبل از وقت رسیدگی و یا حین آن لایحهای از ناحیه خوانده ارسال شده و ضمیمه پرونده باشد، رأی صادر شده حضوری بوده و علت و چگونگی آن در رأی مرقوم تصریح میگردد.
5- اگر طرفین در جلسه رسیدگی در دادگاه حاضر گردیدند، دادگاه پس از استماع اظهارات آنان سعی در حصول سازش و رفع اختلاف بین زوجین نموده و چنانچه موفق به این امر گردید پرونده به دو طریق مختومه میگردد.
الف- با تنظیم گزارش اصلاحی و آن در صورتی است که زوجه برای تمکین و حضور در منزل مشترک شرطی را تعیین و زوج با پذیرش آن هر دو نفر تقاضای گزارش اصلاحی مینمایند و دادگاه مورد سازش زوجین را که در صورتمجلس به امضاء آنان رسیده به نحو گزارش اصلاحی تنظیم که مانند سایر احکام دادگستری برای طرفین لازمالرعایه و به موقع اجرا گذاشته میشود و زوجین به مورد سازش ملزم میگردند.
ب- پس از مذاکرات اصلاحی و با وساطت قاضی محکمه و عنداللزوم بستگان طرفین که با نظر قاضی دادگاه در جلسه حاضر نشدهاند، زوجه بدون هیچ شرط الزامآور برای زوج حاضر به تمکین و بازگشت به منزل مشترک میگردد و معمولاً در این صورت زوج دعوای خود را مسترد و با صدور قرار لازم پرونده مختومه میشود.
6- اگر زوجین در وقت رسیدگی در دادگاه حاضر شده و پس از اخذ توضیح از زوج و استماع اظهارات زوجه، مشارالیها ضمن علت عدم تمکین، دلایل و یا ادعای موجهی بر دلیل عدم تمکین خود بیان نمود.
دادگاه وظیفه دارد که نسبت به دلایل و ادعاهای معنون بدواً رسیدگی و سپس در ماهیت دعوی، اظهارنظر نماید؛ ولی اگر ادعاهای مطرح شده غیر موجه بوده و دلایل ابرازی زوجه وجاهت قانونی نداشته باشد، دادگاه بدون تحقیق در مورد ادعای بیان شده و با رد آن و با استدلال قانونی و با لحاظ حقوق و تکالیف هر یک از زوجین که بر اثر وقوع عقد ازدواج حاصل میگردد، وفق مقررات اتخاذ تصمیم مینماید؛ اما مواردی را که زوجه میتواند در دفاع و علت عدم تمکین و ترک منزل مشترک با زوج مطرح نماید به شرح زیر میباشد:
الف- زوجه ادعا نماید منزل مشترک که مورد استفاده بوده مستقل و مناسب برای زندگی مشترک نمیباشد؛ چون وفق مقررات، مسکن متناسب با وضعیت زن از جمله حقوق زن جهت انجام تمکین اعم از تمکین عام و یا خاص میباشد. پس در این صورت، دادگاه تحقیق لازم را در خصوص مسکن مورد استفاده طرفین معمول داشته تا وضعیت مسکن و این که مناسب برای زندگی زوجه میباشد مشخص گردد و به نحو معمول وقت نظارت تعیین و شرح زیر را جهت روشن شدن موضوع به دایره مددکاری که در معیت دادگاههای خانواده در تهران و یا بعضاً شهرهای بزرگ انجام وظیفه مینمایند، ارسال مینماید.
دایره مددکاری: نظر به ادعای زوجه مبنی بر نامناسب بودن محل زندگی مشترک با زوج و به نشانی … لازم است در اسرع وقت و به نحو مقتضی زوجین را دعوت و با حضور آنان منزل مسکونی مورد استفاده زوج ملاحظه و مشهودات مددکار در خصوص تعداد اتاقها، سرویس دستشویی و آشپزخانه در صورتمجلس منعکس و به این دادگاه اعلام گردد.
پس از اعلام پاسخ از ناحیه دایره مددکاری، چنانچه حسب مشهودات مددکار منعکس در صورتجلسه اعلامی، مسکن زوج متناسب با وضعیت زن باشد با رد ادعای مطرح شده از ناحیه زوجه، حکم الزام به تمکین صادر میگردد؛ ولی اگر محل زندگی مورد استفاده زوج به نظر قاضی محکمه متناسب با وضعیت زوجه نباشد، مثلاً به رغم این که محل زندگی زوجه قبل از ازدواج در داخل محدوده تهران بوده ولی اینک زوج خانهای خارج از محدوده شهر و دور از شأن زوجه تهیه و مورد استفاده قرار داده و یا این که مناسب برای زندگی نمیباشد، یا خانه در داخل محدوده شهر بوده ولی سرویس حمام و دستشویی با منزل همجوار و یا فوقانی مشترک است و به لحاظ ورود افراد اجنبی در هر ساعت از شبانهروز زن احساس آسایش و امنیت ندارد و زن در هر لحظه و یا هر ساعت مجبور به حفظ حجاب خود در خانه است، که در این صورت دادگاه با دعوت از طرفین وقت مناسبی به زوج داده که به نحو مقتضی اقدام به تهیه منزل مناسب و یا اصلاح منزل از حیث جدا نمودن مشترکات با سایر منازل همجوار نماید، به نحوی که خانم خانه هنگام حضور در منزل از یک رفاه نسبی برخوردار شده و جهت انجام امور محوله در منزل با مشقت مواجه نگردد و چنانچه پس از اتمام مهلت اعطایی به زوج، موارد نقص حسب نظر دادگاه از ناحیه مشارالیه تأمین گردید و تقاضای معاینه مجدد نمود، دادگاه پس از ملاحظه محل از طریق مددکار و یا دادرس شعبه و یا شخصاً محل را ملاحظه نموده و چنانچه محل مناسب از نظر دادگاه بود حکم به الزام به تمکین زوجه صادر و توجهی به ایرادات بدون توجه زوجه که مثلاً منزل زوج همجوار با منزل مادر شوهر وی و… میباشد، نمینماید؛ و ملاک تشخیص، نظر قاضی محکمه است؛ ولی اگر پس از پایان مهلت موارد نقص مرتفع نگردید، حکم به رد و یا ابطال دعوای تمکین صادر مینماید. لازم به توضیح است که ملاحظه محل زندگی توسط مددکار حصری نبوده، بلکه قاضی محکمه به هر نحو ممکن و عندالاقتضاء از طریق اعزام دادرس به محل از وضع موجود همسرش موجب خوف جانی میباشد، مثلاً ادعا نماید که همسرش به بیماری روحی از نوع پرخاشگری و بدبینی مبتلاست و نظریه پزشک متخصص در این امور را ارائه نماید که در این صورت، اعم از این که دلیلی ابراز داشته و یا نداشته و به محض بیان این مطلب، چنانچه به نظر دادگاه مظنه ضرر وجود داشته باشد، تحقیق لازم از ناحیه دادگاه معمول و عنداللزوم زوج به پزشکی قانونی معرفی و چنانچه زوج از حضور در پزشکی قانونی امتناع و یا این که پس از معرفی و مراجعه به مرکز مذکور صحت ادعای زوجه برای دادگاه محرز گردید، در این دو صورت حکم به ابطال دعوی و در غیر آن، یعنی ابتلای زوج به بیماری روحی محرز نگردید، حکم به الزام به تمکین زوجه صادر میگردد.
7- زوجه در جلسه رسیدگی ادعا نماید که حضور در منزل مسکونی و زندگی با همسرش موجب خوف جانی برای اوست؛ مثلاً ادعا نماید که در منزل مورد تهیه توسط همسرش برای زندگی مشترک از یک طرف متصل به منزل مخروبه خالی از سکنه است و همسرش بعضاً در شیفت شب کار میکند و امکان این که در نبود همسرش به منزل وی دستبرد زده شده و اموال متعلق به وی مثل طلاآلات وی مورد سرقت قرار گیرد وجود دارد. در اینجا نیز دادگاه موضوع را بررسی و به نحو مقتضی محل مورد سکونت زوجین شخصاً و یا معالواسط مورد معاینه قرار گرفته و چنانچه ادعای زوجه مقرون به صحت بود و مظنه ضرر وجود داشت، حکم به بازگشت زن به منزل زوج صادر نخواهد داد و میتواند با تعیین وقت نظارت در پرونده مهلتی به زوج داده شود که نسبت به تعویض منزل اقدام نماید. که چنانچه در مهلت تعیین شده منزل دیگری از ناحیه زوج تهیه و قرارداد اجاره و یا کلید آن به دادگاه
ارائه و حسب مشهودات مأمور منتخب دادگاه صحت ادعای زوج محرز گردید حکم به الزام به تمکین صادر و درصورت عدم اقدام زوج حکم به رد دعوای اقامه شده صادر میگردد.
8- زوجه در جلسه رسیدگی دادگاه ادعا نماید که در منزل تهیه شده توسط زوج جهت زندگی مشترک خوف شرافتی برای او وجود دارد؛ مثلاً ادعا نماید که منزل مورد استفاده امنیت لازم برای او نداشته و درب ورودی آن با طبقه فوقانی و یا مجاور که در آن تعدادی جوان مجرد زندگی میکنند یکی است و در زمان عدم حضور همسرم در منزل امکان تعرض به وی از ناحیه افراد اجنبی وجود دارد. در اینجا باز دادگاه حکم به بازگشت زوجه به منزل زوج صادر نمینماید و چنانچه در بندهای قبل بیان شد به زوج مهلتی اعطاء که نسبت به رفع نقص و مرتفع نمودن آن با جدا نمودن درب ورودی منزل و یا تعویض منزل اقدام نماید که درصورت اقدام توسط زوج و احراز آن توسط دادگاه، حکم به بازگشت زوجه به منزل صادر والّا به رد دعوی اظهارنظر مینماید.
9- زوجه در جلسه دادگاه ادعا نماید که همسرش مبتلا به بیماری مقاربتی و یا سایر بیماریهایی که با تمکین خاص خوف سرایت وجود دارد، میباشد و علت ترک منزل به همین خاطر بوده؛ چون خانه مورد استفاده زوج به نحوی نبوده که بتوانم بدون تمکین خاص در آنجا زندگی کنم. در اینجا اعم از اینکه گواهی پزشک از ناحیه زوجه ارائه گردد و یا خیر، حکم به بازگشت زوجه در منزل صادر نمیگردد و به نحوی مقتضی درخصوص ادعای زوجه تحقیق لازم معمول و در صورت صحت ادعا، حکم به رد دعوای تمکین صادر مینماید. لازم به توضیح است که اگر چه مستفاد از مواد 1116 و 1115 قانونی مدنی، بر این امر دلالت داشته مادام که زن در بازگشتن به منزل شوهر معذور است نفقه بر عهده شوهر بوده و در اثنای دادرسی محل سکنای زن به تراضی طرفین و در غیر تراضی با جلب نظر اقربای نزدیک طرفین و با نظر محکمه تعیین میگردد؛ ولی عملاً هنگام طرح دعوای تمکین از ناحیه زوج و ادعای زوجه مبنی بر داشتن معذوریت جهت حضور در منزل زوج به دلایلی که فوقاً بیان گردید، هیچ اقدامی از ناحیه اقربا و یا نظر محکمه در خصوص تعیین محل سکنای زن تا صدور حکم به عمل نیامده و این خود زوجه است که تصمیم میگیرد تا رفع اختلاف و تعیین تکلیف در منزل والدین خود و یا شخصاً خانهای را اجاره و در آن به تنهایی و یا با فرزندان زندگی نماید؛ همچنین در رابطه با آن قسمت از ماده 1115 قانون مدنی که تصریح دارد نفقه در مدت زمانی که زن از بازگشت به منزل معذور است، به عهده شوهر است و با بیان این قسمت از ماده مرقوم در فوق، اینطور متبادر به ذهن است که در زمانی که دادخواست زوج در شعبه دادگاه مورد رسیدگی قرار دارد و زوجه ادعای خوف به هر علت جهت بازگشت به منزل زوج مینماید، دادگاه پس از بررسی و تشخیص مظنه ضرر مبلغی را به عنوان نفقه معین و از زوج اخذ و به زوجه تحویل میدهد، و حال آن که رویه عملی این چنین نیست و دادگاه پس از تشخیص مظنه ضرر در بازگشت زن به منزل شوهر، به رد دعوای تمکین اظهارنظر مینماید. البته ممکن است بنابر مورد، تقاضای رئیس محکمه را قبول ننماید و در هر صورت پس از اینکه حکم به رد دعوای تمکین به لحاظ قبول معذوریت زن در بازگشت به منزل زوج صادر گردید و قطعیت یافت زوجه میتواند با تقدیم دادخواست به همان شعبه و یا شعبه دیگری مطالبه نفقه مدت معذوریت خود از حضور در منزل زوج را از دادگاه بنماید و قاضی محکمه با توجه به سابقه و ملاحظه پرونده مورد استناد در دادخواست مطالبه نفقه تصمیم قانونی لازم را اتخاذ مینماید. از طرفی، چون حکم به رد دعوای تمکین به لحاظ وجود مانع قانونی برای تمکین زوجه صادر گردیده و مشمول امر مختومه نبوده و هر زمان که زوج رفع مانع نمود، مثلاً خانه مناسب زوجه برای تمکین تهیه نمود و یا به لحاظ زمان درمان رفع مانع گردید، مثلاً زوج مبتلا به ناراحتی روحی بوده به لحاظ درمان و یا به یک بار بهبودی حاصل نمود، به نحوی که دیگر آن حالت پرخاشگری در وی وجود نداشته باشد میتواند مجدداً دادخواست تمکین به دادگاه تقدیم نماید و چون موضوع تمکین با تقاضای نفقه از ناحیه زوجه از هر حیث در ارتباط است به نظر لازم است که در همان شعبهای که زوجه مطالبه نفقه را مطرح نموده رسیدگی شود و پس از وصول دادخواست به شعبه مذکور چنانچه موجب تأخیر در رسیدگی به دعوای مطالبه نفقه نشود با لحاظ تقدم و تأخر زمانی بهتر است قرار توأم در رسیدگی صادر و همزمان با رسیدگی به ادعای نفقه توسط زوجه به ادعای تمکین با لحاظ رفع معذوریت زوجه رسیدگی گردد؛ و چنانچه موضوع تعویق در صدورحکم نسبت به یکی پیش نیاید بعضاً دیده شده که در یک دادنامه نسبت به دو دعوای مطرح شده فوق اظهارنظر گردیده، یعنی زوج ملزوم به پرداخت نفقه معوقه مدت معذوریت زوجه از حضور در منزل وی و زوجه نیز به لحاظ رفع معذوریت ملزم به تمکین از زوج و حضور در منزل وی گردیده است. لازم به توضیح است که مواردی را که به عنوان حقوق زن در مقابل تکلیف به تمکین از مرد داشته، با توجه به حقوق متصوره وی در قوانین موضوعه، خاصه مواد 1116 و 1115 و 1107 و 1106 قانون مدنی میباشد؛ و اگرچه با توجه به مفاد مواد مذکور خصوصاً ماده 1107 قانون مدنی، در رابطه با نفقه که شامل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزینههای درمانی و بهداشتی و خادم در صورت عادت یا احتیاج به واسطه نقصان یا مرض، قانونگذار توجه به وضعیت زوجه نموده، نه زوج و مشارالیه به ادعای اینکه نمیتواند و یا ندارد از تکلیف خود امتناع نماید و این موضوع مختص به نفقه زوجه بوده و حال آنکه در خصوص نفقه سایر اقارب مانند فرزند و یا والدین موضوع بدین نحو نبوده و محکمه در رابطه با تعیین میزان نفقه وضعیت منفق و گیرنده نفقه را از حیث فقر میگیرد، دچار مضیقه نشدن منفق در نظر میگیرند؛ ولی با این وصف و نظر مقنن، نفقه حق بوده و قابل اسقاط و صلح میباشد و زوجه میتواند با توجه به وضعیت مالی همسرش به کمتر از حقوق متصوره وی در قانون قانع بوده و زندگی خوبی را در کنار همسر و فرزندانش داشته باشد و حتی میتواند به عنوان نمونهای برای دیگر خانوادهها باشد. چنانچه خانوادههای بیشماری را در جامعه میبینیم که زن از حقوق متصوره خود به نحوه کامل صرف نظر نموده، مثلاً حاضر شده در یک منزلی که فقط یک اتاق به او اختصاص داده شده و سرویس آن با سایرین مشترک است زندگی نماید و یا بعضاً همه روز با مشقت مواجه است، ولی با درک واقعیت و وضعیت مالی همسرش هیچ اعتراضی که موجب رنجش همسرش گردد به عمل نمیآورد و او را در زندگی مکدر نمیسازد و در این نوع زندگی معمولاً زن با صبر و استقامت و قناعت در زندگی از نظر اقتصادی به مرد کمک کرده و مرد با گشادهرویی و محبت در هنگام حضور در منزل جبران نقصان حقوق زن را مینماید و اگر چه بعضاً هر دو نفر به حقوق و تکالیف دیگری آگاه هستند، ولی با درک واقعیت و علت تشکیل زندگی از حقوق متصوره خود چشمپوشی نموده تا زندگی آنان مداوم و استوار باشد که قطعاً چنین زندگی توأم با ایثار و فداکاری موفق بوده و بدون پاداش نزد خداوند متعال نمیباشد و به نظر برای جلوگیری از هرگونه ناراحتی احتمالی در زندگی و ممانعت از دخالت دیگران هر یک از زوجین با اذعان به اینکه نمیتواند آنطور که باید حقوق طرف مقابل را رعایت کند، هر از چند یک بار از دیگری عذرخواهی نموده و خواستار صلح نقصان در رعایت حقوق گردد و این اقدام از خیلی مشکلات در زندگی زناشویی میکاهد و از مراجعین به دادگاه خانواده کاسته میشود.
3- نحوه اجرای رأی تمکین:
پس از اینکه رأی تمکین صادر گردید و به لحاظ تأیید رأی در مرجع تجدیدنظر و یا عدم استفاده زوجه از تجدیدنظرخواهی حکم صادر شده قطعیت یافته، محکومله (زوج) میتواند با ارسال لایحهای که ثبت دفتر اندیکاتور شده و ضمیمه پرونده میگردد از دادگاه تقاضای اجرای رأی را بنماید، در این صورت پرونده به ضمیمه لایحه تقدیمی خواهان به نظر رئیس شعبه رسیده و با ملاحظه محتویات آن و رعایت مقررات، دستور صدور اجراییه را صادر و مدیر دفتر شعبه پس از صدور اجرائیه به ضمیمه پرونده به نظر رئیس شعبه رسانیده و با امضاء وی و مدیر دفتر اجراییه که در سه نسخه تهیه شده دو نسخه آن جهت ابلاغ به زوجه و اعاده برگ اجراییه رؤیت شده به اداره ابلاغ ارسال میگردد و پس از اعاده از اداره ابلاغ یا کلانتری محل اقامت زوجه، اجراییه طی شرحی به اجرای احکام دادگاه خانواده و در شهرستانها به اجرای احکام حقوقی دادگستری ارسال میگردد. لازم به ذکر است که اجراییه پس از سپری شدن مدت ده روز از تاریخ ابلاغ و یا رؤیت محکومٌعلیها به اجرای احکام ارسال میگردد و اجرای احکام پس از وصول اجراییه به کلاسهای ثبت و تشکیل پرونده داده و طرفین را جهت اجرای رأی در وقت مناسب و معینی دعوت مینماید. اجرای رأی تمکین در اجرای احکام پنج حالت دارد:
1- پس از دعوت محکومعلیها با وصف ابلاغ و رؤیت اجراییه در اجرای احکام حاضر نگردد. در این صورت مراتب عدم حضور و اعلام حضور محکومٌله توسط اجرای احکام صورتجلسه شده و رأی از نظر اجرای احکام اجراء شده تلقی و در صورت تقاضای زوج نسخهای از آن جهت بهرهبرداری با اخذ رسید به وی تحویل میگردد.
2- درصورتی که پس از دعوت طرفین در وقت تعیین شده محکومٌعلیها حاضر و محکومٌله حاضر نگردد. در این صورت نیز مراتب عدم حضور زوج صورتجلسه و اظهارات زوجه مبنی بر اینکه حاضر به زندگی مشترک و حضور در منزل زوج میباشد و یا خیر، در صورتمجلس منعکس میگردد زوجه نیز میتواند نسخهای از حضور خود و امتناع زوج را با اخذ رسید از اجرای احکام دریافت نماید. 3- پس از دعوت طرفین در وقت معین حاضر و زوجه از تمکین و حضور در منزل مشترک با زوج امتناع نماید. اجرای احکام حضور طرفین و امتناع زوجه از تمکین و عزیمت به منزل زوج را صورتجلسه مینماید.
4- پس از دعوت اجرای احکام جهت اجرای حکم، طرفین در اجرای احکام حاضر شده و زوجه جهت تمکین و حضور در منزل مشترک با زوج اعلام آمادگی نماید. در اینجا مراتب صورتجلسه و با نظر زوج افرادی از بستگان نزدیک شوهر مانند مادر و یا پدر شوهر به اجرای احکام دعوت که در جهت حفظ حرمت زوجه به همراه طرفین وارد منزل مشترک با زوج گردند که بعد از حضور مجدد در زندگی مشترک همین امر موجب اختلاف نشود و پدر و یا مادر شوهر بگویند که ما راضی نبودیم و خودت منزل را ترک و با شوهرت مجدداً به سر زندگی عزیمت نمودی و پس از حضور زوجین به همراه اطرافیان مراتب حضور با امضای کلیه افراد حاضر صورتجلسه میگردد.
5- اگر پس از حضور زوجه در منزل مشترک بین آنان مجدداً اختلاف حاصل گردید و زوجه منزل را ترک نموده، با اطلاع زوج و حضور دادورز در محل، مراتب عدم حضور زوجه گزارش و صورتمجلس میگردد. در کلیه پنج مورد فوق رأی از نظر اجرای احکام اجرا شده تلقی و تکلیف دیگری ندارد و از این حیث پرونده اجرای احکام مختومه میشود. چنانچه ملاحظه میگردد، جهت تمکین و اجرای رأی باید رضایت زوجه وجود داشته باشد؛ پس درصورت عدم رضایت زوجه به ادامه زندگی اعم از اینکه زوج به دادگاه مراجعه و حکم تمکین اخذ نماید و یا اینکه چنین اقدامی را انجام ندهد تأثیری از این حیث ندارد و در واقع اجرای حکم تمکین جنبه اجباری و قهری نداشته و چون تمکین زن از شوهر از جمله تکالیف او بوده و در مقابل انجام این تکلیف حقوقی برای او منظور گردیده، با عدم انجام آن بدون دلیل موجه موجب محرومیت او از حقوق متصوره میباشد.
کاربرد استفاده حکم تمکین برای زوج
اگر چه اجبار زوجه به تمکین امکانپذیر نیست، ولی زوج نیز با اخذ رأی مرقوم در این خصوص میتواند به نحو زیر از آن استفاده نماید:
1- مرد میتواند با ارائه حکم به ضمیمه دادخواست و در اجرای بند «3» از ماده (16) قانون حمایت خانواده، از دادگاه تقاضای ازدواج مجدد نماید و در این خصوص و بر فرضی که عدم تمکین زوجه ادامه داشته باشد و زوج موفق به اخذ حکم در جهت ازدواج مجدد برای یکبار گردد و در اجرای رأی صادر شده با زنی دیگر اعم از دائم و یا موقت ازدواج نماید، این حق نیز برای زن به وجود میآید که با استفاده از شرط ضمن عقد ازدواج و با مراجعه به دادگاه و اخذ حکم طلاق، خود را مطلقه نموده و حقوق مالی خود را نیز از مرد دریافت دارد.
2- دیگر مورد استفاده مرد از حکم صادر شده مربوط به زمانی است که زوجه مطالبه نفقه نموده و با ابلاغ اخطاریه و نسخه ثانی دادخواست و ضمایم آن به زوج، مشارالیه میتواند حکم صادر شده تمکین و گواهی اجرای احکام مبنی بر امتناع مشارالیها از تمکین را به دادگاهی که دعوی علیه وی اقامه شده به عنوان دفاع در مقابل خواسته زوجه استفاده نماید؛ که البته لازم به ذکر است که حکم صادر شده فقط در محدوده مدت زمان تقدیم دادخواست تمکین و صدور و اجرای رأی کاربرد داشته والّا زوجه میتواند در تاریخهای بعد ادعا کند که حاضر به تمکین بوده و همسرش از زندگی مشترک امتناع نموده است.
3- مرد میتواند با استفاده از حکم صادر شده و گواهی امتناع از تمکین به عنوان اینکه زن از انجام وظایف همسری امتناع و تخلف نموده و در اجرای تبصره «6» از ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق، دادخواست طلاق تنظیم نموده که پس از رسیدگی و احراز واقع توسط قاضی محکمه بتواند بدون پرداخت اجرتالمثل و یا نحله و یا نیمی از دارایی زن ناشزه را مطلقه نماید؛ که البته چون زمان در تصمیمات قضایی خاصه در امور مربوط به خانواده مسلمالتأثیر است ممکن است استفاده مرد از این حکم ابتر بماند و مورد قبول واقع نشود. مثلاً زن ادعا نماید که هنگام تقدیم دادخواست طلاق من حاضر به تمکین بودهام و خود مرد به سراغ من نیامده است و آیا وفق تبصره فوق با امتناع زن از تمکین این حق که برای زوج ایجاد گردیده باقی میمامند و یا اینکه دفعی است و با عدم استفاده به موقع از بین میرود و بدین سبب کمتر چنین دادخواستهای طلاق با این ادعا در دادگاه مطرح میگردد؛ و نتیجه اینکه چون حکم تمکین بدون رضایت محکومعلیها قابلیت اجرا ندارد، بنابراین به نظر بهتر است مرد به جای مراجعه به دادگاه، به محل سکونت زن مراجعه نماید و او را به نحو ممکن مجاب به بازگشت به منزل و جلوگیری از ضرر تنها زیستن و سرگردانی فرزندان و درنهایت جلوگیری از عقدههای روانی آنان نماید و چنانچه موفق نگردید با ارسال اظهارنامه مراتب تقاضا و خواهش خود را به سمع همسرش برساند و بعد از امتحان همه راهها صلح و سازش در نهایت، مراجعه به دادگاه را انتخاب نماید.
1- انواع تمکین و تأثیر حکم تمکین نسبت به آن:
چنان که بیان گردید، از جمله حقوق مرد تمکین همسرش از وی بوده و در واقع تکلیف هر یک در مقابل دیگری قرار دارد و این حضور زن در منزل زوج و در اجرای حکم دادگاه تمکین عام او از مرد است؛ زیرا زن نسبت به شوهرش دو وظیفه دارد: 1- تمکین عام که همان حضور زن در منزل شوهر بوده و در منزل، خود را بهنحوی آرایش و نظافت نماید که رغبت مرد به وی جلب گردد. بنابراین اگر زنی در منزل، خود را آرایش ننموده و یا با عدم نظافت و تمیز بودن موجب گردید که مرد نسبت به او رغبت پیدا نکند و جهت همخوابگی تمایل نداشته باشد، این عدم انجام وظیفه موجب تضییع حق مرد است و اگر زن، خود را آرایش نمود و به نحوی باشد که موجب تمایل مرد به او گردید ولی از تمکین خاص امتناع نمود، باز این اقدام زن موجب تضییع حق مرد است. خلاصه اینکه نحوه رفتار زن در خانه اثرات مثبت و یا منفی بر عملکرد مرد در جامعه دارد. اگر زن در خانه نسبت به همسرش بیمهر و بیتفاوت باشد بعضاً باعث میگردد که مرد به دنبال دوستان نااهل رفته و در نهایت به اعتیاد روی آورد که موجب بدبختی خود و خانواده میگردد. اگر زن در خانه نسبت به رفتار شوهرش بدبین باشد و او را برای هر اقدامی که انجام میدهد و یا تلفنی که به دیگران میزند و تماس برقرار مینماید و یا بالعکس، از خارج از منزل توسط زن و یا مرد با او تماس حاصل گردد مورد بازخواست قرار دهد و از او بازجویی کند، این سختگیری و بدبینی باعث میگردد که مرد از منزل فراری و در نهایت موجب طلاق گردد. زن به تکلیف خود نسبت به شوهر جامه عمل
نمیپوشاند و نظر او را نسبت به خود جلب نمینماید و این عدم انجام وظیفه بعضاً موجب میگردد که مرد به مسائل فساد اخلاقی و فحشاء روی آورد. زن در خانه حساب دخل و خرج زندگی را ندارد و بیحساب خرج میکند و با پیروی از مد لباس، هر روز لباس جدیدی میخرد باعث میگردد که بالا رفتن هزینه زندگی مرد را به گرفتن قرض و مساعده وادار نماید و در نهایت با صدور چکهای
بیمحل باعث زندان رفتن او شود، که البته این امر کلیت نداشته و بعضاً در خانوادهها چنین مواردی به نحو نادر یافت میگردد و چه بسا خود مرد زمینه تغییر فتار زن را فراهم میسازد؛ مثلاً باعث
میگردد که زن در کار منزل خسته و در طولانی مدت خود را کلفت خانه حس میکند و چه بسا بر اثر خستگی ناشی از کار تحمیلی مرد فرصتی برای جلوه دادن خود نسبت به مرد به دست نمیآورد.
مرد به جای رفتن به مسافرت و تفریح با همسر و فرزندانش با دوستان خود به مسافرت و تفریح میرود و این امر باعث میگردد که زن خود را شریک شوهر در منزل نداند و زمینه برای جدایی آنان فراهم شود. مرد به جای تعریف از محاسن همسر خود فقط عیوب او را در جمع فامیل بیان مینماید و در عوض از همسر دیگران صحیح یا غلط تعریف مینماید و این امر باعث میگردد که زن نسبت به رفتار مرد سوءظن پیدا کند و زندگی به کام هر دو نفر تلخ شود. و یا مرد در منزل به نحوی خشن باشد که زن و فرزندان احساس کنند که اگر بدون پدر و مرد خانواده زندگی کنند راحتتر میباشند و یا اینکه مرد در زندگی همسرش به صداقت رفتار نکند و به او دروغ بگوید و زمینه بیاعتمادی را فراهم سازد و همه این موارد به عنوان آسیبهایی که میتواند دوام و بقای یک خانواده موفق را به هم بریزد قابل بررسی و تحقیق میباشد و با توجه به موارد فوق، تفاوت بین عقد ازدواج با سایر عقود مشخص میگردد؛ چون در سایر عقود مثل بیع ممکن است طرفین عقد یکدیگر را اصلاً نشناسند و یا بعد از عقد همدیگر را نبینند، ولی در عقد ازدواج طرفین بدواً باید یکدیگر را بشناسند و علاوه بر رؤیت یکدیگر، رضایت در هنگام عقد ازدواج تا پایان زندگی زناشویی باید وجود داشته باشد والّا زندگی مشترک دوام نمیآورد و سایر مشکلات برای خانواده و جامعه که بعضاً شاهد آن هستیم به وجود میآید. همانطور که قبلاً بیان گردید، تکلیف زن به تمکین عام و خاص میباشد؛ حال درصورت نشوز زن و مراجعه مرد به دادگاه و اخذ حکم تمکین، آیا این حکم شامل هر دو تمکین عام و خاص میگردد؛ و آیا با صرف حضور زن در منزل شوهر، هر دو قسم تمکین محقق میشود؟ مسلماً خیر! اگرچه مورد حکم دادگاه هر دو قسم تمکین است، ولی با حضور زن در منزل شوهر و اعلام آمادگی، تمکین عام محقق میگردد و هیچ ضمانت اجرایی بر انجام تمکین خاص وجود ندارد. بنابراین، اجرای قسمت اخیر حکم دادگاه در رابطه با تمکین خاص منوط به رضایت زوجه است، چنانکه در قسمت تمکین عام نیز رضایت او شرط تحقق آن بوده، با این تفاوت که تمکین عام زن و حضور در منزل زوج ملموس و آشکار بوده و زن با تمکین عام و صورتجلسه اجرای احکام مبنی بر حضور مشارالیها در منزل خود زوج میتواند از حقوق متضرره خود که همان اخذ نفقه میباشد استفاده کند؛ ولی تمکین خاص امری مکتوم و پنهان است و اگر حاضر به انجام آن متعاقب تمکین عام نشد و با اعلام انجام آن نفقه خود را مطالبه نمود، مرد چگونه میتواند ثابت کند که همسرش حاضر به تمکین خاص نشده که نفقه به وی تعلق گیرد و آیا راهی برای اثبات ادعای مرد وجود دارد؟ در اینجا قول چه کسی پذیرفته میشود زن و یا مرد؟ به نظر میرسد با توجه به حضور زن در منزل شوهر و اعلام آمادگی و ادعای مطالبه نفقه توسط زن تمکین ثابت است، مگر اینکه مرد دلیل موجهی به محکمه ارائه نماید. حال اگر در این رابطه زوج دعوایی تحت عنوان تمکین خاص در دادگاه مطرح نمود و بیان داشت که به رغم اینکه همسرم در منزل مشترک با من زندگی میکند ولی حاضر به تمکین خاص نیست، آیا این دعوی قابل رسیدگی و اظهارنظر و در نهایت میتوان زوجه را به تمکین خاص الزام نمود؟ به نظر میرسد با همان تمکین و حضور زوجه در منزل، خواسته خواهان موضوعاً منتفی باشد، و به لحاظ اینکه قابلیت اجراء ندارد مسلماً قابل رسیدگی و صدور حکم نیز نمیباشد و میتوان تحت عنوان اینکه با حضور زوجه در منزل زوج و فراهم بودن مقدمات تمکین خاص خواسته مطرح شده موضوعاً منتفی است نسبت به رد دعوی اظهارنظر نمود و یا اینکه در جلسه دادگاه زوج را ارشاد کرد که از طرح و بیان خواسته به نحو فوق صرفنظر نماید. به هر صورت، دعاویی با عنوان فوق، در دادگاههای خانواده مطرح میگردد.
9- راهکار عدم مراجعین زوجین به دادگاه:
آنچه که در موارد فوق بیان گردید درخصوص اقدامات دادگاه در مقابل دعاوی مطرح شده در رابطه با تمکین بود ولی آنچه که حائز اهمیت است و باید رعایت گردد عدم مراجعه زوجین به دادگاه است که هر یک از آنان با ایثار و از خودگذشتگی در مقابل فرزندان و اجتماع میتوانند به این امر کمک نمایند؛ خاصه آنکه وقتی که در قراردادهای اجتماعی چنانچه بین افراد یک شرکت صمیمیت و رضایت وجود نداشته باشد شرکت دوام نیاورده و هر لحظه با بحران داخلی و یا ورشکستگی مواجه میگردد و الزام قانونی شریک به ادامه شرکت بدون رضایت وی امکانپذیر نیست؛ چطور امکان دارد زن را که اصطلاحاً به او شریک زندگی میگویند به وسیله صدورحکم و با استناد به مواد قانونی ملزم به ادامه زندگی نمود؟ تجربه نشان داده که هرگاه زوجین با سازش با یکدیگر دادگاه را ترک نکنند، به عنوان مشتری دائم، هر روز دادگاه با تقدیم دادخواست جدیدی از ناحیه یکی از آن دو علیه دیگری مواجه خواهد بود و وقتی را که باید در تربیت فرزندان صرف گردد و فکری که باید به زندگی توجه داشته و موجب آرامش خانواده گردد در جلسه دادگاه و یا سالن انتظار و یا در ترافیک خیابانها و جهت مراجعه به دادگاه از بین میرود و در مقابل، تشویش خاطر جایگزین آرامش خاطر میگردد که اثر جانبی آن در همه ابعاد زندگی باقی میماند. بر فرض که پس از تلاش و استفاده از راهبردهای قانونی، زوج موفق به اخذ رأی تمکین گردد، باز این رضایت زوجه است که مجدداً کانون خانواده را گرم مینماید و اصلاً مگر امکان دارد که رابطه عاطفی که در اثر ازدواج بین زوجین به وجود آمده و بر اثر اختلاف و سوء رفتار طرفین از بین رفته توسط حکم و الزامات قانونی و بدون رضایت قلبی زوجین مجدداً به وجود آید؟ و یا آیا امکان دارد محبتی را که در دوران زندگی بین زوجین و فرزندان آنان و بالعکس به وجود میآید و در اثر اختلاف در خانواده تقلیل و یا تبدیل به خصومت بین اعضاء خانواده میگردد بدون رضایت قلبی آنان مجدداً در بین آنان برقرار شود؟ و آیا لذتی که فرزندان مشترک از زندگی در کنار والدین نصیب آنان میگردد و با قهر یکی از آنان و خارج شدن از منزل به نارحتی آنان مبدل گردد مجدداً جبران گردد؟ بنابراین و قبل از اینکه خوشه خشم خرمن محبت به وجود آمده در کانون خانواده را بسوزاند هر یک از والدین وظیفه خود را در مقابل فرزندان درنظر گرفته و مطالبی را بیان ندارند که به نزاع به وجود آمده دامن بزند و خود و فرزندان را با مشکل مواجه سازند و آینده نامعلومی را برای خود و فرزندان در آیینه زندگی به تصویر بکشند و دست به اقدامی بزنند که هیچیک از اعضای خانواده از آن سود نبرند؛ بلکه هر یک به نوعی متضرر گردند و آیا آن همسری که با کوچترین نارحتی در زندگی مشترک با شوهرش منزل را ترک
میکند با این موضوع فکر نموده که پس از ترک زندگی مشترک میبایست نگاههای ناراحتکننده بستگان و آشنایان را تحمل کند و در مقابل سؤال آنها که چرا خانه شوهرت را ترک نمودهای بایستی با گزافهگویی و نسبت دادن مسائلی به هسمرش کار خود را توجیه و یا با صداقت به کمی استقامت خود و عدم شکیبایی در مقابل مشکلات زندگی اذعان نماید؟ و آیا آن شوهری که ناراحتی بیرون از منزل را به داخل خانه تسری میدهد و آرامش موجود در منزل را با طوفان خشم به ناراحتی تبدیل میکند به نحوی که همه اعضاء خانواده از حضور وی در خانه ناراحت بوده و بعضاً به او میگویند چنانچه تو در خانه نباشی ما راحت هستیم، و این شوهر که در مقابل کمترین عکسالعمل همسرش و در مقابل رفتارش او را از منزل بیرون نموده و یا درصورتی که همسرش قصد ترک منزل را به لحاظ اختلاف به وجود آمده دارد اصلاً مانع رفتن وی نشده و همه خوبیها و زحمات همسرش را در پرورش فرزندان که میتوانسته بدون دستمزد انجام ندهد درنظر نگرفته، به این موضوع فکر کرده که در روزهای بعد که همسرش در منزل نیست با خانهای سرد و بدون محبت و احساس و نگاههای بغضآلود فرزندان خود مواجه خواهد شد که با نگاه خود و یا با بیان، پدر خود را در رفتن از منزل مقصر میدانند و آیا فکر نکرده که ممکن است این ترک منزل توسط همسرش به طلاق و جدایی منجر و شیرازه زندگی مشترک از هم گسیخته گردد و آیا زوجین هر دو در این فکر بودهاند که بعد از به هم ریختن کانون گرم خانواده سرنوشت فرزندان آنان به کجا میانجامد و این محول نمودن حضانت فرزندان در سنی به پدر یا مادر و همچنین ملاقات آنان در ساعت معینی در پارک و یا کلانتری توسط یکی از والدین چه اثری بر روحیه آنان میگذارد، و حتی در سن رشد که پا به عرصه جامعه میگذارند این خلع محبت دوران کودکی آنان را آزار میدهد و هر جا که صحبت از محبت والدین میگردد آنان سکوت مینمایند و نیز زوجین به فکر این مطالب بوده که این تغییر حضانت از مادر به پدر و یا بالعکس که محصول جدا زیستن والدین است ممکن است موجب فرار فرزندان ازمنزل گردد و آیا این فراز فرزندان بعضاً منتسب به نحوه رفتار والدین نمیباشد و خاطرات فرزندان قرار از منزل در جراید مؤید این مطلب نیست؟! و از این گذشته، آیا چنین والدینی که آینده فرزندان خود را درنظر نگرفته و فقط به خواستههای خود توجه داشته و تصمیم میگیرند و میتوانند در سن پیری از آنان انتظار محبت داشته باشند که به نظر میرسد وجود و گسترش سرای سالمندان در شهرهای بزرگ بعضاً محصول عدم محبت والدین در سن خردسالی است و آنچه که در جامعه مشاهده میگردد حاکی از آن میباشد که در خانوادههایی که موضوع قهر و جدایی والدین مطرح نبوده و فرزندان در کنار آنان رشد و پا به عرصه زندگی گذاردهاند افرادی موفق و پدر و مادر نیز از محبت آنان در دوران پیری برخوردار و با عزت و آبرو عمر را سپری نمودهاند، که این خود نتیجه اعمال آنان میتواند باشد. به هرحال نتیجه اعمال آنان که فقط به خود و راحتی خود توجه داشته با آنان که خود را ندیده و به وظیفه خود توجه دارند متفاوت است و اگرچه در وقوع اختلاف بین زوجین و قهر و ترک منزل مسائل و موارد متعددی میتواند مؤثر باشد، ولی رعایت مواردی به شرح زیر در عدم وقوع اختلاف مسلمالتأثیر است: 1- هر یک از زوجین هنگام مشاهده سوءرفتار طرف مقابل به علت آن توجه و قبل از هر تصمیمی به عاقبت کار توجه داشته باشد و پس از ریشهیابی و وقوف به علت تغییر رفتار همسر خود سعی در از بین بردن علت آن نماید. 2- هر یک از زوجین به حقوق طرف مقابل احترام بگذارد. 3- هر یک از زوجین تقوی را پیشه خود نموده و قبل از هر اقدامی رضایت خداوند متعال را درنظر بگیرد و به آیات الهی در قرآن کریم توجه و تمسک جسته و زندگی مشترک را به جهتی سوق داده که مودت بین اعضای خانواده بیشتر شده و با استمرار آن اعضای خانواده به یک آسایش نسبی دست یابند و چنانچه در زندگی رضایت خداوند کریم مورد نظر زوجین باشد قطعاً آسایش به وجود آمده توأم با آرامش جهت اعضای خانواده فراهم میگردد؛ چنانچه در آیه 29 سوره مبارکه روم در قرآن مجیده آمده: از آیات الهی آن است که برای شما از خودتان جفتی بیافرید که در بر او آرامش یافته و با هم انس بگیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار نمود. همانا در این امر نیز برای مردم با فکر ادله علم و حکمت حق آشکار است. 4- هر یک از زوجین در مقابل فرزندان و اطرافیان به یکدیگر احترام گذارده و از مزاح با یکدیگر نزد دیگران خودداری نمایند.
5- هر یک از آنان از تحقیر یکدیگر در نزد فرزندان و بستگان خودداری کنند و چنانچه برای مسائلی مشاجره لفظی بین آنان پیش آمده هرگونه اقدامی را دور از چشم و گوش دیگران انجام دهند. 6- هر یک از زوجین گذشته خود و عیوبی را که از چشم دیگران مکتوم مانده و با وضع موجود و اطلاع با یکدیگر زندگی نموده و خداوند متعال هم آن عیب را پوشانیده و لزومی هم ندارد که دیگران متوجه شوند زوجین در مواقع کدورت و نزاع لفظی گذشته یکدیگر را آشکار نمایند؛ چون این افشاگری در نهایت موجب سوءاستفاده دیگران و درنتیجه منتهی به جدایی و طلاق میگردد. 7- هر یک از زن و شوهر چنانچه بدون جهت موجبات ناراحتی طرف مقابل را فراهم آورد و بعداً متوجه اشتباه خود گردید بلافاصله میبایست عذرخواهی نمود و رضایت او را جلب نماید. 8- هر یک از زوجین چنانچه در ایام زندگی مشترک با رفتار ناموجهی از طرف مقابل مواجه گردید ابتدا با بستگان مطرح ننماید و سعی کند با آرامی به همسر خود تذکر دهد و علت آن را دریابد؛ زیرا اطلاع بستگان از رابطه زناشویی نه تنها کمکی نمینماید بلکه چهبسا موجبات تکدر خاطر طرفین را نیز فراهم میآورد. 9- هر یک از زوجین در طول زندگی مشترک، خداوند متعال را ناظر اعمال خود دانسته و رضای او را برخواسته خود ترجیح داده و بیشتر به وظیفه خود و حقوق طرف مقابل توجه نماید؛ زیرا که ایام میگذرد و دوران پیری و درنهایت مرگ فرا میرسد و تنها نتیجه اعمال برای او باقی میماند.
4 دیدگاه
ماه بانو
بسیار کامل و جامع راجبه تمامی مراحل تمکین و نحوه اجرا و کاربردهایش توضیح داده شده بود خیییییییییییلی مفید بود
ولیکن در دادگاه های خانواده در نحوه اجرا حکم تمکین سلیقه ای رفتار میشه و بعضا بعضی شعب حکم تمکین را اعلامی میدارند و باعث اسقاط حق و حقوق زوجه میشوند و مرد نیز از خدا خواسته
خواهشا حکم تمکین را اجباری کنید نه اعلامی و سلیقه ای .
ماه بانو
بسیار کامل و جامع راجبه تمامی مراحل تمکین و نحوه اجرا و کاربردهایش توضیح داده شده بود خیییییییییییلی مفید بود
ولیکن در دادگاه های خانواده در نحوه اجرا حکم تمکین سلیقه ای رفتار میشه و بعضا بعضی شعب حکم تمکین را اعلامی میدارند و باعث اسقاط حق و حقوق زوجه میشوند و مرد نیز از خدا خواسته
خواهشا حکم تمکین را اجباری کنید نه اعلامی و سلیقه ای .
و در آخر با تشکر از توضیحات دقیق شما قاضی محترم
که باعث رفع ابهامات بنده شد
درسا
بسیار کامل و جامع راجبه تمامی مراحل تمکین و نحوه اجرا و کاربردهایش توضیح داده شده بود خیییییییییییلی مفید بود
ولیکن در دادگاه های خانواده در نحوه اجرا حکم تمکین سلیقه ای رفتار میشه و بعضا بعضی شعب حکم تمکین را اعلامی میدارند و باعث اسقاط حق و حقوق زوجه میشوند و مرد نیز از خدا خواسته
خواهشا حکم تمکین را اجباری کنید نه اعلامی و سلیقه ای .
و در آخر با تشکر از توضیحات دقیق شما قاضی محترم
که باعث رفع ابهامات بنده شد
یاحق
درسا
بسیار عالی و دقیق
با توضیحات کامل و جامع بود
فقط نمیدونم چرا رویه دادگاه ها متفاوته
اصلا این مدلی ک شما توضیح دادید اجرادنمیشه
حکم تمکین رو اعلامی میزند و کلی خوش بحال مردی ک زنش رو ببرون کرده میشود و زن بیچاره چون نتونسته اثبات کنه در حقش اچحاف میشه
تو رو خدا اجراییه تمکین رو اجباری کنید