دکتر علی نیک پور- بحث جهانیشدن یکی از مفاهیمی است که در دهه پایانی قرن بیستم، بسیاری از جریانات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را تحت تأثیر قرارداد. این، یک واقعیت است که جوامع انسانی، همواره در حال تغییرند. درواقع، حیات اجتماعات در گرو این تغییرات است؛ چراکه رکود درنهایت، به فساد میانجامد. ولی هر نوع تغییر هم حیاتبخش نیست و اگر در خلال دگرگونی، ثبات جامعه آنچنان بر هم بخورد که شیرازه امور از هم بپاشد، آنگاه این تغییرات، اثر منفی داشته، حیات جامعه را با مخاطره مواجه میکند. نمیتوان انتظار داشت که در شرایط جهانیشدن، همه کشورها نسبت به این مسئله به یکشکل، واکنش نشان دهند. آنها به نسبت اندازهای که در معرض پدیده جهانیشدن قرار بگیرند در مقابل آن واکنش نشان میدهند. در مورد تأثیر پدیده جهانیشدن بر دولتها، باید دید چه تحوّلی در عناصر تشکیلدهنده دولت، یعنی «مردم، سرزمین و حکومت» به وجود آمده است. همه این عناصر در عرصه جهانیشدن، دستخوش تحول شدهاند، بهطور کل «حاکمیت دولتها محدودتر شده»، «مرزها نفوذپذیرتر شدهاند»، «مفهوم وطن در حال دگرگون شدن است»، «آن وفاداری سُنّتی ای که بین دولت و شهروندان وجود داشت مختل شده و بهصورت عناصر مجزای هویت، حقوق، وظایف و مشارکت، تجزیهشده است». اقتدار بسیاری از دولتها از طریق شرکتهای چندملیتی، کنوانسیونها و سازمانهای بینالمللی محدود شده است. در عصر حاضر، هر شهروند بهصورت همزمان میتواند وفاداری به چند جا را داشته باشد و دولتها، حصار وفاداری شهروندان را در اختیار ندارند. این پدیده، دنیا را بهسوی دهکده جهانی و جهانی بدون مرز سوق میدهد و این امر، باعث درنوردیده شدن مرزهای کشورها و تغییر در مفهوم وطن و تابعیت افراد میشود. بهعنوان نمونه میتوان به اتحادیه اروپا اشاره کرد که ظرف سالیان اخیر، شاهد شکلگیری آن بودیم. منبع: برشی از مقاله بررسی حقوقی وضعیت افراد بیتابعیت و یا تابعیت چندگانه