دولت درادوار مختلف در حوزه اقتصادی موفق عملنکرده، بهخصوص در زمینه اشتغالزایی موفق به ارائه الگوی موفق نبوده است. دولتهای مختلف اقدامات متعدد انجام دادهاند اما در اشتغالزایی ناکام بودند و روند بیکاری همواره صعودی بوده است. دلیل این ناکامی را چگونه ریشهیابی میکنید؟
دنیای حقوق: آل اسحاق: معضل اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران مسائل اقتصادی است که بازتاب آن در حوزههای اجتماعی، فرهنگی و حتی امنیتی دیده میشود. در بیانات اخیر مقام معظم رهبری به این موضوع تأکید شده است که مسئله اول کشور مسائل اقتصادی است. جمهوری اسلامی ایران در حوزههای مختلف موفقیتهای فراوانی داشته است اما در حوزه اقتصاد به دلایل مختلف نمره قبولی خوبی را ندارد. علیرغم اینکه ایران آوردهها، زیربناها و امکانات لازم برای رشد اقتصادی نسبت به دیگران دارد اما عملکردش ضعیف بوده است. حتی اگر نخواهیم بگوییم که امکانات بالاتر بود میتوان ادعا کنیم که ظرفیتها برای رشد اقتصادی در ایران پایینتر از بسیاری از کشورهای پیشرفته نبوده است.
اولین آورده نیروی انسانی است؛ یعنی یکی از شاخصهای کشورهایی که در اقتصاد پیشرفت کردند و نکردند میزان باروی نیروی انسانی در کار است. ازنظر تحصیلات، هوش و ضریب سنی نیروی کار در منطقه اول هستیم. تعداد تحصیلکردههای کشور بیش از ۶ میلیون نفر است. همچنین حدود ۷۰ درصد از جمعیت کشور پایینتر از سن ۳۰ سال است و میتوانیم بگوییم یکی از جوانترین کشورهای دنیا هستیم.
ازنظر منابع انرژی دومین کشور در جهان هستیم. ازنظر موقعیت ژئوپلیتیکی هاب منطقه هستیم. از لحاظ ظرفیت تاریخی سابقه تمدنی بالا داریم؛ یعنی از زمانی که تاریخ نوشته شده است حتی برای ۲۴ ساعت زمان نبوده که اسمی از ایران برده نشده باشد. طی دورانی دنیا بر اساس مدل و الگوی ایران اداره میشد. ازنظر اعتقادی و آرمانی نیز کاملترین ادیان الهی راداریم. از نسل آریا هستیم و از متوسط استعداد جهانی بالاتر هستیم؛ بنابراین از همه بالاتر هستیم و در حال حاضر هم یک انقلاب جهانی داریم که بر اساس رهبریهای مقام معظم رهبری ۳۰ سال مقاومت کرده است؛ یعنی اگر تمام این موارد را جمع ببندیم نباید وضعیتی اینچنین در بیکاری داشته باشیم.
در حال حاضر محاسبه نرخ بیکاری در کشور به این صورت است که کسی که ۲ ساعت در هفته شغل دارد بیکار نیست. شاید در برخی کشورها ۲ ساعت کار در هفته زندگی شخص را بچرخاند اما در ایران فعالیت ۲ ساعت در هفته پاسخگوی نیازهای ابتدایی زندگی نیست.
تعداد بیکاران با محاسبه ۲ ساعت کار در هفته بهعنوان شغل در حال حاضر چه میزان است؟
آل اسحاق: با این میزان محاسبه تعداد بیکاران در حال حاضر ۷ میلیون است. نوع ترکیب بیکاران را فارغالتحصیلان تشکیل میدهد. با توجه به هزینههایی که نظام کرده است در حال حاضر نرخ بیکاری فاجعه است. یکی از چالشهای اساسی کشور وجود ۷ تا ۸ میلیون جمعیت بیکار است که قریب به اکثریت آنان تحصیلکرده هستند بنابراین باید توجه ویژهای را به این امر داشته باشیم و برای آن راهکار بیندیشیم.
در حال حاضر هزینههای زندگی در جامعه باقدرت خرید مردم همراه نیست. چالش اصلی اقتصاد کشور مسئله معیشت مردم است که رهبری، دولت و مجلس هم قبول دارند. امروزه با بیکاری جوانان مشکلات خانوادهها دوچندان شده است. اگر یک پدر کشاورز با زحمت هزینه دانشگاه فرزندش را تأمین کرد به امید آنکه روزی کسب درآمد کند و بتواند روزگار بگذراند. امروز همان جوان سربار پدر شده است. آمار بیکاری بیشتر از این تعداد است چراکه کسانی را که هفتهای تنها یک ساعت کار میکنند شاغل محسوب میکنند. بعد از بیکاری معیشت عمدهترین مشکل مردم است. متأسفانه قدرت خرید مردم پایین آمده و طبقات متوسط رو به پایین قدرت خریدشان با توجه به تورم و تأمین کالای موردنیاز معیشت قابل تطبیق نیست؛ اما با این اوصاف مشکلات اقتصادی کوتاهمدت حل نمیشود، برنامهریزی برای سیاست کوتاهمدت است اما برای اقتصاد بلندمدت است. تا زمانی که مسئولان جایگاه اقتصاد را بهخوبی درک نکنند این مشکلات ادامه دارد.
علت چرایی چنین وضعیتی چیست؟
آل اسحاق: قدم اول بینش به اقتصاد است و سپس مرحله بعدی، مجموعه رفتارها، کردارها و عملیاتی است که در اقتصاد باید انجام داد. اگر کمی دقت میکردیم متوجه میشدیم مشکل کار کجاست؟ مولا امیرالمؤمنین میفرمایند:”بنشین بر سر آبشخور فکری ببین آبشخور فکری تو از کجاست”.
بنابراین باید دید فکر از کجاست؟ این آبشخور فکری بعد از مدتی تبدیل به رفتار فرد میشود. تکرار این رفتار تبدیل به عادات فرد میشود و عادات تبدیل به ویژگی شخصیتی فرد میشود.
حال اگر بخواهیم این فرمایش حضرت امیر را در اقتصاد مهندسی کنیم باید دید چرا اقتصاد فعلی کشور اینگونه است؟ در اقتصاد به موارد غلطی عادت کردیم. مجموعه رفتارهایی که در حوزه اقتصاد انجام دادهایم درست نبوده. تصمیمات، سیاستها و رفتارها نامطلوب بوده است؛ اما تمام این موارد به بینش بازمیگردد. آیا جزو اولویتهای هر خانواده این است که هنگام تربیت فرزندانش مسائل اقتصادی را مطرح کند؟ یعنی ذهنیت یک خانواده ایرانی در اداره امور زندگی شخصیاش اقتصادی است؟
آیا در ذهن فرزندان ایران موضوع اقتصاد سرمایهگذاری شده است؟ آیا در محیط دبستانی و دبیرستانی مسئله اقتصاد جزو واقعیتهایی است که باید آموزش داده شود؟ زمانی که در کشور مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در نظر میگیریم، اقتصاد زیر سایه مسائل سیاسی شکل میگیرد؛ یعنی مسائل سیاسی در مسائل حکومتی که یک بخش عمده از جهتگیریهاست شکل میگیرد. اقتصاد ما سیاست زده است؛ یعنی هر حرکتی که میخواهد شکل بگیرد زیر خیمه سیاسی سامان میگیرد. بهعبارتدیگر زشت و زیبا، بایدونبایدها متر اندازهگیری بایدها و نبایدها بستگی به دارد که با جریان سیاسی منطبق است یا خیر؟
تحلیل شما از شکلگیری اقتصاد در سایه سیاست چیست؟
آل اسحاق: اقتصاد سیاستزده، اولین آفت در رونق اقتصاد است؛ یعنی رونق اقتصاد جزو سیاستهای اول نیست. تمام کشورهایی که در حوزه اقتصادی موفق هستند در اولین قدم در محیط خانواده آموزش و عادات اقتصادی را جز اصول زندگی میدانند؛ یعنی در مدارس کتابی برای این موضوع تدریس میشود. یکی از دروس آنها “برآورد و سنجش اقتصادی” است.
زمانی که وزیر بودم با تیم هئیتدولت به چین سفر کردیم تا علت موفقیت چین را از نزدیک مشاهده کنیم.
در جلسهای به دیدار رئیسجمهور وقت چین رفتیم. به آقای جیانگ زمین رئیسجمهور وقت چین گفتیم علت موفقیت کشور شما چیست؟ پاسخشان این بود که در شورای مرکزی حزب کمونیستم به این نتیجه رسیدیم که در حال حاضر کشور در دست مهندسین اداره میشود. ضمن احترام به مهندسین، اعلام کردیم تمام کشور باید دورههای اقتصادی را ببینند. چراکه مهندسین به دنبال تهیه کالا و محصول هستند؛ اما دانش اینکه این محصول برای کجا، چه بازاری و ضرورت آن چیست را اطلاع ندارند.
به همین دلیل به این نتیجه رسیدیم که کشور چین ذهنیت اقتصادی ندارد. برای همین تصمیم گرفتیم تمام کارکنان حکومتی از سطح مدیرکل و رئیس اداره تا رئیسجمهور باید یک دوره کامل اقتصاد را فراگیرد. جیانگ زمین آن زمان گفت، من هفتهای ۲ ساعت در کلاس اقتصاد مینشینم و گفتند از آن زمانی تغییر کردیم که بینش اقتصادی را در نظام حکومتی آوردیم.
واقعیت این است که یکی از گرههای اصلی در علتهای اینکه چرا اقتصاد چنین است نبود نظام بینش اقتصادی در کشور است.
خانوادههایی که هزینه و فایده در امور اقتصادیشان مطرح است موفق هستند. بینش ایران در اداره امور اقتصاد مناسب نیست. به همین دلیل شاهد چنین وضعیت اقتصادی هستیم. اقتصاد اولویت اول مجموعه نظام ما نیست. بالابردن تولید ملی، افزایش قدرت خرید جز قدرت کشور است. اقتصاد قوهای است برای ترساندن دشمن. در حال حاضر جنگ در جهان بر سر مسائل اقتصادی است. مرزهای جغرافیایی مهم است اما به همین اندازه مرز اقتصادی حائز اهمیت است.
در راستای اینکه بینش اقتصادی مناسبی نداشتیم میتوان گفت مدلهایی را که برای اداره اقتصاد طی چند سال اخیر ارائهشده است نیز اشتباه است. در دوران پس از پیروزی انقلاب تمام مدلهای رایج دنیا را بهگونهای در اقتصاد
پیاده کردهایم.
در دورانی اقتصاد جنگی، اقتصاد سوسیالیستی را اجرا کردیم. اقتصاد مدیریتشده را اجرا کردیم. اقتصاد سرمایهداری را اجرا کردیم در حال حاضر نیز اقتصاد مختلط را اجرا میکنیم. تمام موارد را غافل از اینکه جمهوری اسلامی ایران هستیم انجام دادیم. کشور ما مدل سهپایه هست؛ یعنی یک ضلع مردم، ضلع دیگر اسلام و ضلع بعدی ایران است. مدلی که در اقتصاد داشتیم متناسب با این سهپایه نبود.
اقتصاد بومی که سه ضلع را در فرآیند مدلها و برنامهها داشته باشد را نداشتیم. تمام این مسائل مشکلات داخلی کشور بود؛ اما در بعد خارجی، یکی از مشکلات این بود که ما از مهندسی جهانی خارج شدیم. امام خمینی به کمک مردم انقلاب کردند و بیان کردند که رابطهای که در کشورها برای تعیین اقتصاد آنها وجود دارد ظلم است چراکه وابستگی ایجاد میکند. همین موضوع باعث شد ایران از مدار خارج شدیم و بهاصطلاح ایران برای استکبار غده سرطانی شد که تمام هندسه را بهم میزند. تمام ضعف استکبار در طول این مدت این است که ایران را سرجایی که خودش تعیین میکند بنشاند. تفاوت ایران با رقبایش این است که ما اجازه نمیدهیم به تمام مسائل کشور ما دخالت کنند. اگر به امورات کشور دخالت کنند، به تمام امورشان دخالت میکنیم. ایران نمیپذیرد که دشمنان بر کشور سلطه داشته باشند. ایران با جبهه عظیم استکبار روبرو است. به همین دلیل برای ایران جنگ اقتصادی راه میاندازند.
*مدل اقتصاد مقاومتی تا چه اندازه در حل مشکلات میتواند راهگشا باشد؟
آل اسحاق: مجلس جدید نباید وقت برای این بگذارد که اقتصاد را چگونه اداره کند. مدل اقتصاد مقاومتی بهترین الگو است. مجلس و دولت باید توان خود را برای چگونگی اجرای اقتصاد مقاومتی صرف کنند. خوشبختانه بعد از سیوچند سال موفق به ایجاد مدلی به اسم اقتصاد مقاومتی شدیم. اقتصاد مقاومتی نقشه راه و نتیجه ۳۷ سال هزینه ــ فایده اقتصاد است، بهدلایل متعدد پس از پیروزی انقلاب اسلامی نقشه کامل و جامع اقتصادی منسجم نداشتهایم و در سیوچند سال اخیر در شرایط مختلف و در طول زمان نقشه راه را تدوین کردهایم. سهشاخه جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت در اقتصاد مقاومتی است و این واقعیتها باید در برنامههای اقتصادی دولت مدنظر قرار گیرد. درواقع برنامههای اقتصادی کشور بر مبنای این سه واژه (جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت) ساماندهی شده و باید منافع ملی بهعنوان مردم با آرمانها، قوانین اسلام و خصوصیات ایران همخوانی داشته باشد.
مثلاً نباید یک مُدل از بانک جهانی برای اقتصاد که در کشورهای ژاپن، سریلانکا و… مطالعه و اجراشده بیاید و نقشه راه اقتصاد کشور شود، چراکه دو بُعد اسلامیت و ایرانیت در آن ملاحظه نشده است و باید این برنامه بر اساس شاخصهای اقتصاد مقاومتی تدوین شود.
مدلهای خودکفایی اقتصادی متعددی داریم اما آنچه در اقتصاد مقاومتی به آن تأکید شده، این است که نمیگوید درهای کشور باز شود و در اقتصاد جهانی هضم شویم و درعینحال نیز نمیگوید درها را ببندید و یک کشور جدا از بقیه دنیا هستیم. مطابق اقتصاد مقاومتی باید هر مشارکت برای سرمایهگذاری با توجه به تواناییهای داخلی باشد، باید محصولی که در داخل تولید میشود در بازارهای جهانی بهلحاظ قیمت، کیفیت و خدمات پس از فروش قدرت رقابت داشته باشد.
دولت باید به واحدهای تولیدی کوچک و متوسط توجه ویژه کند، ۵۰ درصد اشتغال کشور در اختیار این واحدهاست، بااینحال بزرگترین مشکلات در این بخش وجود دارد. این واحدها مشکلات بانکی و نداشتن بازار دارند. ۸۰ درصد منابع بانکی به واحدهای بزرگ تولیدی که عمدتاً دولتی هستند اختصاص مییابد، درصورتیکه توجه به واحدهای کوچک باید مدنظر قرار گیرد. باید ۲۴ بند اقتصاد مقاومتی سرتاسر در برنامههای اقتصادی دولت رعایت شود و برنامه ششم توسعه مطابق با اصول مدنظر رهبر معظم انقلاب تدوین شود. یکی از اقدامات در خصوص تحقق اقتصاد مقاومتی این است که کمیته ویژهای بین دولت، مجلس، قوه قضائیه و فعالان اقتصادی تشکیل شود تا ناظر اجرای اقتصاد مقاومتی باشد، دوم اینکه شورای عالی امنیت ملی هندسه و خطوط قرمز برای اجرای اقتصاد مقاومتی را تدوین کند که همه ملزم به اجرای آن باشند مانند همان کاری که آمریکاییها برای روابط خارجی خودکردهاند.
به اقتصاد مقاومتی باید پروژهای نگاه شود؛ یعنی با توجه به اینکه اقتصاد مقاومتی ۲۴ بند است، ۲۴ پروژه باید تعریف شود و هرکدام از این پروژهها باید برنامهریزیشده باشد و بهصورت جدی موردتوجه قرار گیرد. دولت در سال آخر فعالیت خود باید به دنبال جراحی اقتصاد (اقتصاد مقاومتی) باشد.
متأسفانه افرادی هستند که بازدارندهاند. این وضعیت اقتصادی برای عدهای کمال مطلوب است. باید با نیروهای بازدارنده ذینفع برخورد شود. این با سیاسی نگاه کردن فاصله دارد. اجرای اقتصاد مقاومتی همدلی و همجهتی میخواهد.
یکی از مشکلات در جامعه این است که مردم بر اساس تفکرات اشتباه تصور میکنند که دولت باید شغل را برای مردم ایجاد کند. بحث کارآفرینی در اقتصاد مقاومتی اشارهشده است. این موضوع چگونه باید اجرایی شود؟
آل اسحاق: اقتصاد ما مردمی نیست. در حال حاضر دولت در رابطه با اداره اقتصادی، اقتصاد را به دو بخش پیشران و تبع تقسیم کرده است. واحدهای بزرگ مانند پتروشیمی، ایرانخودرو واحدهای پیشران هستند و بقیه واحدها تبع هستند. صنایع کوچک و متوسط تبع هستند و واحدهای بزرگ پیشران هستند.
در حوزه صادرات نیز این سیاست در حال اجراست. در سیاستهای صادراتی جدید اعلامشده است بهمنظور توسعه صادرات باید واحدهای بزرگ صادراتی توسعه یابد تا در حوزه رقابت با رقبای خارجی موفق به توسعه صادرات باشند؛ یعنی دیدگاه کلی که در حال حاضر در اقتصاد در حال اجراست این است که واحدهای بزرگ و پیشران اولویت باشد؛ یعنی حدود ۸۰ درصد منابع بانکی به واحدهای بزرگ تولیدی تعلق بگیرد.
در همین راستا مشاهده میکنیم اکثر قراردادهای بزرگ در دوران پسابرجام با شرکتهای بزرگ انجام میشود. واحدهای کوچک محلی از اعراب ندارند. درحالیکه بیشترین اشتغال در اختیار واحدهای کوچک و متوسط است، ۹۰ درصد از توسعه اقتصادی کشور بهنظام بانکی متصل است. در حال حاضر چیزی حدود ۹۰۰ هزار میلیارد تومان پول در حال گردش است. سودی که توزیع میکنند بالاتر از درآمد نفت است.
بانکها در ازای هر اقدامی که میکنند روزشمار پول دریافت میکنند. بینش نظام بانکی در ایران شرکت محور است؛ یعنی ابتدا به سود شرکت نگاه میکنند. این منابع باید در دست مردم توزیع شود؛ اما مطابق آماری که خود دولتیها ارائه میکنند ۳۳ درصد از منابعی که باید در دست مردم باشد قفلشده است.
چرا؟ چون بخشی از پول که تسهیلات دادهشده بازنگشته است و بخشی دیگر را دارایی خریداری کردهاند.۱۵ درصد از این پولهایی که باید در دست مردم باشد به شرکتهایی پرداخت شده که برای خودشان است؛ یعنی ۴۸ درصد از این منابع قفلشده است.
۵۲ درصد از منابع برای ارائه تسهیلات باقی میمانند که مطابق آمار مسئولان دولتی حدود ۵۰ درصد از آن در بخش بازرگانی هزینه شده است؛ یعنی آنچه برای بخش تولید باقیمانده است حدود ۲۶ درصد است که از این تعداد هم حدود ۱۶ درصد به واحدهای پیشران دادهاند و حدود ۱۰ درصد برای واحدهای کوچک باقیمانده است.
البته بخشی از این میزان تسهیلات هم که بهعنوان تسهیلات پرداخت شده به بنگاههای کوچک گزارش میشود در اصل تمدید تسهیلات است و تسهیلات جدید پرداختنشده است. نتیجه این وضعیت این میشود که واحدهای تولیدی دچار رکود میشود. اگر بخواهیم ریشهای نگاه کنیم با این وضعیت امکان اشتغال نیست. در مباحث مشخص اشتغالزایی در کشور تخصیص منابع مشخص نداریم.
متأسفانه از نگاه مسئولان تولید در حال حاضر در کشور محترم است اما مفید نیست. چراکه اگر مفید بود با تخصیص اعتبار به دنبال حل مشکلات آن بودیم.
یکی از ظرفیتهای غفلت شده در حوزه اشتغالزایی در کشور کشاورزی است. زمانی که روند مهاجرت روستا به شهر را مشاهده میکنیم میبینیم روند معکوس است. حدود ۵۰ سال پیش اکثر جمعیت در روستاها بوده است اما در حال حاضر اینگونه نیست. افول بخش کشاورزی را شاهد هستیم.
آل اسحاق: سرمایهگذاریهای اقتصادی به بازده اقتصادی آن رشته فعالیت بازمیگردد؛ یعنی فردی که تصمیم میگیرد ناچار است بر اساس منافع خود پیش رود. زمانی که این شاخص را در نظر میگیریم مشاهده میکنیم بازدهی شاخص اقتصادی با بازدهی فعالیتهای صنعتی، بازرگانی، ساختمانی، بانکی، کشاورزی، مالی و خدماتی منطقش این است که به سمت منافع
پیش رویم.
مردم برای سرمایهگذاری در بخشهای مختلف اولین نگاهشان به منفعتشان است. نظام اقتصادی جهت دهنده سرمایهگذاری است. با وضعیتی که برای بخش کشاورزی است اگر فردی ۱۰ میلیون پول داشته باشد، ترجیح میدهد در کدام بخش سرمایهگذاری کند؟ دولت باید راندمان و بهرهوری را در حوزه کشاورزی افزایش دهد تا تمایل به این بخش بیشتر شود. توجه جدی به بهرهوری در بخش کشاورزی نشده است. از آب بهرهبرداری لازم نشده است. در حال حاضر بخشی از محصولات وجود دارند که پول آبشان بیشتر از محصول است. بهطور مثال هزینهای که برای آبیاری هندوانه میشود بیشتر از قیمت محصول است. الگوی کشت، صادرات کشت، تکنولوژی کشت وجود ندارد. اگر این موارد لحاظ شود، یک کشاورز کارش را رها نمیکند تا در شهر کارگری کند. نظام توزیع محصولات کشاورزی دچار مشکل است. اقتصاد با واقعیتها طرف است. اقتصاد با دستور اصلاح نمیشود.
چرا میان آمارهای مرکز آمار در نرخ بیکاری و آمارهایی که از سوی مسئولین بیان میشود فاصله وجود دارد؟
آل اسحاق: آمارگیری در هر نهادی بستگی به شاخص اندازهگیری دارد و این موضوع یکی از مهمترین دلایل اختلاف آماری در هر زمینهای است. شاخصهای تعیین بیکاری در مرکز آمار و سایر بخشها متفاوت است. اینکه آمارها متفاوت است از اینجا ناشی میشود که نهادهای مختلف شاخصهای مختلف را بیان میکنند. مباحث اقتصادی در تعیین اقتصاد کشور رکن مؤثری هستند. کل ارزیابی سرمایهگذاریها مبتنی بر آمار ملی است؛ یعنی اگر قرار است جایی را توسعه دهیم و سرمایهگذاری را جهت دهیم، پایه اصلی آن به آمار بازمیگردد. سازمانهای آماری در کشورها نقش اولیه را دارند. اولیه بودن به این دلیل است که آمارها صحیح و مورد اعتماد باشد. مراکز آمارگیری نباید جهتگیری سیاسی داشته باشند؛ یعنی این آمار سیاست زده نباشد. مرکز آمار باید شاخصهایی را برای آمارگیری انتخاب کند که معتبر و دقیق و قابلقبول باشد وگرنه آمارها قابل استناد برای همهجا نیست. مبنای آمارگیری در مرکز آمار باید بهگونهای باشد که برای تمام امور کارآیی داشته باشد. یکی از علتهایی که همواره اختلافهای آماری بین مراجع رسمی و غیررسمی وجود دارد این است که هر کس به نفع خود آمار را اعلام میکند و فضای آمار دهی در کشور باید سالم و بهدور از سیاسیکاری باشد.
در سراسر دنیا برای اینکه مشکلات آماری برطرف شود، نهادهایی بهصورت قانونی تشکیلشده و آن موسسه نسبت به آمار خودش مسئول است. در ایران مرکز آمار و بانک مرکزی نسبت به آمار مسئولیت دارند. بهطور مثال زمانی که مرکز آمار نرخ بیکاری را اعلام میکند باید بیان کند که شاخص تعیین نرخ بیکاری در آمارگیری چه بوده است؟ فعالیت ۱ ساعت در هفته شاغل تلقی میشود؟ بیکاری ۲ میلیونی جوانان واقعیت ندارد. در حال حاضر حدود ۷ تا ۸ میلیون بیکار در جامعه وجود دارد. مسئله رکود اقتصادی بخش تولید را درگیر خودکرده است. باید توجه بیشتری به صنایع کوچک و متوسط که بیشترین سهم را در زمینه اشتغال دارند انجام داد.
وضعیت تولید را چطور ارزیابی میکنید؟
آل اسحاق: تعطیلی ۶۰ درصد از واحدهای تولیدی ضایعه بزرگی برای کشور است، از طرفی با مشکلات بانکی و فساد اقتصادی روبهرو هستیم که همه این مسائل درمجموع موجب شده است اولویت اصلی کشور بر اقتصاد متمرکز شود. بدخواهان جمهوری اسلامی فکر میکنند که با ابزار تحریم و برخوردهای اقتصادی میتوانند با جمهوری اسلامی ایران برخورد کنند و علیرغم آنکه تعهد کردند تحریمها را بردارند اما شاهد هستیم که به روشهای مختلف به کشور فشار وارد میکنند. چالش اصلی کشور بیکاری و معیشت است. اگر دولت روحانی متوجه خطر نشود بیکاری هرروز گستردهتر میشود. حدود ۴٫۵ میلیون تحصیلکرده ظرف دو سال دیگر با مشکل اشتغال مواجه خواهند شد. در حال حاضر هرچقدر دولت از کارکردهای مثبت مانند کاهش تورم و حلوفصل روابط بینالملل بگوید، بازهم پدر خانواده با یک درآمد باید تکفل چندین فرزند تحصیلکرده لیسانس، فوقلیسانس و دکتر را به عهده بگیرد.
باید نوع نگاه را به تولید و اشتغال تغییر دهیم. بهجای اینکه هزاران میلیارد را برای واحد پتروشیمی، آنهم برای اشتغال ۵۰۰ نفر هزینه کنیم، همین پول را به واحدهایی برای اشتغال ۱۰ هزارنفری تزریق کنیم. در حال حاضر توجه به بنگاههای کوچک باید در اولویت باشد. تورم معیشتی مردم افزایشیافته است؛ یعنی هزینههای خوراک، حملونقل مردم افزایشیافته است. شاید تورم در کل کشور کاهشیافته باشد اما تورم معیشتی مردم کاهش نیافته است. معقوله معیشت بسیار مهم است. حدود ۷۵ درصد درآمد افراد متوسط رو به پایین صرف هزینههایی میشود که تورم زاست. بهداشت، خوراک روزانه، مسکن، درمان ازجمله هزینههایی است که در معرض تورم است.منبع: خبرگزاری تسنیم