اتمامحجت رهبر انقلاب درباره موسیقی و کنسرت
در روزهای اخیر، موضعگیریهای مختلفی درباره موسیقی و مشخصاً برگزاری کنسرتها از سوی برخی افراد و صاحبان تریبون اتخاذ میشود. از آنجا که این موضوع از سوی برخی افراد که خود را نماینده طیف ارزشی و ولایتمدار جامعه میدانند، مناسب است بیانات رهبر معظم انقلاب درباره موسیقی و کنسرت را بازخوانی و بهعنوان اتمامحجت دراین خصوص منتشر کنیم.
بخشی از سخنان ایشان که دو دهه قبل در جریان بازدید معظم له از صداوسیما و پس از اجرای موسیقی توسط ارکستر صداوسیما و چند تن از هنرمندان بیانشده و بعداً به همراه دیگر نظرات ایشان پیرامون هنر و موسیقی در کتابی به چاپ رسید را در پی میخوانید.
بسمالله الرحمن الرحیم
بنده بااینکه در امر موسیقی سررشتهای ندارم و نمیتوانم در حضور اهلفن، قضاوتی شایسته بکنم لیکن بهمقتضای طبیعت بشری که قضاوت بر مبنای ذوق و قریحه انسانی و غرایض معنوی دارد، میتوانم بگویم اجرایتان خیلی خوب بود. از آقای افتخاری (علیرضا)، آقای مختاباد (سید عبدالحسین)، آقای فیروز بخت (مهیار) و همچنین بقیه آقایان که زحمت کشیدید، تشکر میکنیم.
موسیقی هنر دقیقی است
مقوله موسیقی، جزو مقولات مطرح در جامعه و بهخصوص در صداوسیماست. البته درصدد نیستم که تبیین کلیای در امر موسیقی داشته باشم. چون پرداختن به این مقوله، نیازمند شرایط خاص دیگر است. اینجا داخل استودیوی موسیقی جا دارد از بعد دیگری راجع به این هنر صحبت کنم: اساساً موسیقی که در تقسیمبندیهای علوم قدیم، از شعب ریاضی است و چون با دقت و محاسبه و اندازهگیری دقیق سروکار دارد، جزو بخشهای دانش ریاضی محسوب میشود. هنر دقیقی است.
به تعبیری دیگر، هنر موسیقی، محاسبه متکی به طبیعت و فطرت بشر است که خرد انسانی، آن محاسبه را بر اساس تجربه استخراج کرده و برای آن پیشرفت قواعدی – موازینی گذاشته است.
البته امروز که اروپاییها و غربیها در باب موسیقی پیشرفتهای زیادی کردهاند و قواعد دقیق و منظم وضع نمودهاند، وضعیت طور دیگری است. درگذشته که صحبت از مسائل مبتلابه امروز موسیقی نبود و بدیههنوازی و بداههخوانی رواج داشت، خوانندهای بنای خواندن میگذاشت و نوازنده هنرمندی هم که بغلدست او نشسته بود، به نواختن میپرداخت. نوازنده اصلاً از قبل نمیدانست که خواننده چه میخواهد بخواند؛ لذا تا خواننده برای خواندن دهان باز میکرد او هم ساز خود را کوک مینمود و به همنوایی مشغول میشد؛ یعنی هیچ قاعدهای که بر مبنای آن نتنوشتهای وجود داشته باشد، در کار نبود.
من دراین زمینههاتجربه و آشنایی ندارم؛ اما از کسانی که از اهلیت دراین هنر برخوردار بودهاند، شنیدهام حتی در زمان متداول نشدن نت، آنان که در امر نوازندگی یا خوانندگی فعال بودند، طبق فطرت و ذوقی سلیم، نظم منطقی را در کار معمول میداشته و قواعد را رعایت میکردهاند.
هنر موسیقی، تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خداداد است
هفتدستگاه اصیل موسیقی و دستگاههای فرعی آن که تنها مربوط به موسیقی ایرانی نیست، بلکه در همه آهنگهای جهان وجود دارد، بهگونهای تکوین یافته که هر صدایی شما دربیاورید، دریکی از آن دستگاههاست؛ و درواقع همه آهنگهای غربی و شرقی در مجموعه این دستگاههامیگنجد اگر توجه داشته باشید، مقامها و گوشههای مختلف هر دستگاه از بدو شروع تا نقطه پایان، روند منظمی را طی میکنند؛ یعنی از جایی آغاز میشوند؛ فرود میآیند، فراز دارند تا جایی که تمام میشوند.
همه اینها مبین حکمفرما بودن نظم دراین هنر است. بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت: هنر موسیقی، تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خداداد است که مظهر فطرت خدادادی در درجه اول، حنجره انسانها و در درجه دوم سازهاست که به دست انسانها ساختهشده است.
پس میبینید که پایه، پایه الهی است. حال اگر دراین زمینه به سراغ سرودههای مولوی بروم و بگوییم موسیقی، انعکاس صدای افلاک است و آن را به عالم عرفانی مورداشاره او وصل کنیم، از واقعیات به تخیلات نقب زدهام زیرا گفتههای او دراین خصوص، شبیه خیال است و نه واقعیت؛ و طبعاً مفهوم دیگری خواهد داشت. اما بیآنکه دنبال خیالپردازی بروم، در عالم واقع، صدایی که از حنجره خواننده صادر میشود، با یکپایه الهی و خلقی که مربوط به خدای متعال است، مانند بنا مستحکم و وسیع، پرجاذبه و رنگین شکل میگیرد. اولین نتیجهای که این بیان دارد، آن است که ما این هنر را درراه خدا مصرف کنیم.
موسیقی جان دادن به بیجانهاست
من این نکته را میخواهم به شما آقایان – اعم از خواننده، نوازنده، آهنگساز و موسیقیدان – عرض کنم که این هنر ساختهوپرداخته نعمتهای الهی را که بر اساس یک ذوق و قریحه ذاتی و یک نظم و انتظام خردمندانه شکل میگیرد و درواقع جان دادن به بیجانهاست، درراه خدا و رضای او مصرف کنید. البته ما از دوران جوانی خودمان حرفهای برخی از اهالی هنر را میشنیدیم که روشنفکر مآبانه و واقعاً بیپایه و اساس، مبتنی به این نکته بود که ما هنر را درراه فکر و پیشبینی و سیاست، به کار نمیبندیم. آنها که ادعای چنین داشتند، هنرشان – اعم از شعر و دیگر فنون – بیش از سایرین در خدمت سیاستها قرار میگرفت. قصد ورود به چنین بحثها را ندارم اما میخواهم بگویم: هر کار که متکی به اراده انسان است، باید برای هدفی انجام گیرد. هر چه هدف متعالیتر باشد، آن کار یا هنر ارزشمندتر میشود.
موسیقی غربی در مسیر بهتری از موسیقی شرقی حرکت کرده است
متأسفانه هدف موسیقی در شرق، منظورم ایران و کشورهای عربی است وگرنه از وضعیت موسیقی در هند و چین و سایر ممالک خاور دور، خبر ندارم. بههرحال، تاریخ موسیقی ایران در طول قرون ممتد – چه قبل و چه بعد از اسلام – را خواندهام و از سیر و سرنوشت موسیقی عرب – بهخصوص بعد از اسلام – مطلعم. آنچه بر اساس مطالعات خودم میتوانم بگویم، این است که موسیقی در منطقه ما، برای هدفهای متعالی به کار نرفته است و این به خلاف سیر موسیقی در اروپاست.
میدانید که من بهطور طبیعی ازجمله آدمهای غربستیزم. چنانکه هیچ ویژگی غرب، مرا مبهوت و مجذوب نمیکند. درعینحال، ویژگیهای مثبت غرب را از روی محاسبه، تأیید میکنم. یکی از آن ویژگیها، مقوله موسیقی است. درست است که در غرب، موسیقیهای منحط وجود دارد؛ اما در همان نقطه از جهان، از دیرباز موسیقیهای آموزنده و معنادار هم بوده است؛ موسیقیای که برای گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، میتواند بلیت تهیه کند، در سالن اجرای کنسرت بنشیند و ساعتی، از آن لذت ببرد. در غرب موسیقیهایی که گاهی یک ملت را نجات داده و گاهی یک مجموعه فکری را به سمت صحیح هدایت کرده، کم نبوده است.
غرب برخوردار از چنین ویژگیای نیز بوده و هست. در شرق که راجع به آن گفتم (در محدوده جغرافیایی مورداشاره) متأسفانه موسیقی از چنین اعتبار و جایگاهی برخوردار نبوده است. موسیقی در اینجا عبارت از آهنگها و آلات و ادوات لهو بوده؛ که فقها از آن به موسیقی لهوی حرام تعبیر کردهاند. فرض بفرمایید فلان خلیفه، شب دچار بیخوابی میشده است. موسیقیدانها همراه با کنیزکان مغنی، بایستی میآمدند تا اسباب طرب او را فراهم کنند.
موسیقیدان با آن خصوصیات که گفتم اهل خرد و قریحه و ذوق است، بایستی خود را میشکست و انواع و اقسام هنرهای خویش را نثار میکرد تا خلیفه از حالت افسردگی که لازمه خونریزیها، قساوت و خباثتهای وی بود بیرون میآمد! این وضعیت موسیقی در بارگاه خلفا و امرای عرب بود؛ یعنی همین قضیه، در مورد سلاطین ایران هم صدق میکند. پادشاهان که اهل موسیقی لهو بوده و دربارهای موسیقی طرب داشتهاند، کم نیستند؛ که از آن جمله میتوان به دربار قاجار و پادشاهان آن سلسله اشاره کرد. توجه میکنید که موسیقی در خدمت چه جریانها و کسانی بوده است؟! اینکه میبینید در کلمات فقها، موسیقی، مقولهای حرام و ممنوع و دست نزدنی و نزدیک است، به همین خاطر است.
محفل خوانندگی و حضور متدینین برای شنیدن موسیقی پاک
در منطقهای که تاریخ موسیقی ما در آن شکلگرفته است، موسیقی معنای صحیح ندارد. شما باید به آن معنا و مفهوم صحیح بدهید؛ و درواقع باعث نجات آن شوید. حرف من با موسیقیدانها این است که موسیقی را به سمت معنا و هدفهای متعالی ببرید؛ هدفها فراتر از هدف عیاشی فلان عاشق کذایی که بهمان معشوقه کذاییتر را دوست میداشته و چون مورد بیاعتنایی وی قرارگرفته و دلش شکسته است، میخواهد پای فلان ساز بنشیند و در اثر آهنگ و ترانه سوزناک، اشک از فراق بریزد! چنین هدفی در استعمال موسیقی ارزشمند نیست.
چه ارزشی دارد که به خواهش دل یک نفر بسازند و بخوانند و بنوازند و آن اندیشه ریاضی و محاسبه علمی و منطقی را – که اعتبار موسیقی است – چنین خوار و ذلیل کنند؟! که برای هدف متعالی باشد. اگر چنین باشد، آنوقت میشود موسیقی را پاک و مقدس نامید. آنوقت میشود ما هم مثل غربیها کنسرت داشته باشیم (عنوانش را مثلاً محفل خوانندگی بگذاریم تا اصطلاح غربی به کار نبرده باشیم) که مردم – اعم از معمولی و متدین – بلیت تهیه کنند و برای شنیدن سازوآواز شما، به آن محفل بیایند.
ملاکم فقه است، ملاحظهکاری نمیکنم
توجهی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بایستی از طرف متصدیان موسیقی نسبت به موسیقی صورت میگرفت، نگرفت. البته این بدان معنا نیست که کارها خوب انجامنشده است. مسلماً شده است که ما اینجا مینشینیم و به کار شما گوش میسپاریم. بنده آدمی نیستم که اگر موسیقی حرام نواخته شد بنشینم و به آن گوش بسپارم. آنچه دراین مقوله، حرام بوده هنوز هم حرام است. در برخورد با حرام هم جای ملاحظه نیست و من هم بهعنوان فرد متشرع که ملاکم فقه است، ملاحظهکاری نمیکنم. منتها، تلاشهایی که بعضی از افراد دلسوز و مخلص درزمینهٔ موسیقی از اول انقلاب کردهاند، خوب بوده است و این البته منهای توجه همهجانبهای است که گفتم بایستی میشد، اما نشد.
بههرحال از این به بعد میگویم که خوانندههاو نوازندههای ما، مردمان متدینی هستند که در مقوله موسیقی اصول را ملاحظه میکنند. رعایت اصول از جانب آنها موجب شده که نوارهای موسیقی تا حدودی از حال و هوای گذشته، خارج شود. امروز نوارهایی وجود دارد که یا مشکوک است و یا پاک و بیاشکال است. البته در کنارش نوارهای دارای اشکال هم وجود دارد.
بعضی نواها واقعاً اشکال دارد
اخیراً در پاسخ به سؤال برخی از دوستان – آقای لاریجانی و دوستان صداوسیما – گفتم همه آنچه را که از صداوسیما پخش میشود از حیث بلااشکال بودن شرعی، تأیید نمیکنم. بعضی نواها واقعاً اشکال دارد. مسلماً آهنگهایی که از آرشیو صداوسیما بیرون میآید، حرام است. این آهنگها زمانی که بهرسم دربار هارونالرشید برای افرادی از خاندان فاسد قاجار و پهلوی که مقلد هارونالرشید، آنهم نه در کشورگشایی و کشورداری و عرضه و لیاقت، بلکه در عیاشی و رذالت بودند، ساختهشده است. دراین آهنگها و موسیقیها ذرهای وجه حلیت نیست؛ اما تا دلتان بخواهد، در آن وجه حرمت هست.
کلام از محسنات موسیقی ماست
موسیقی را باید به سمت هدف متعالی بکشانید. این را هم فراموش نکنید که کلام از محسنات موسیقی ماست. اصلاً نقطه قوت در موسیقی فارسی و عربی، وجود کلام بهصورت اغلبی است؛ یعنی غالباً چنین بوده که موسیقی با کلام همراه میشده است. مسلماً کلام بر جهتگیری کار مجموعه شما تأثیر میگذارد. به تعبیر دیگر در بعضیاوقات، کلام که با آهنگ نواخته شده همراه است، وجه هدایتگر دارد و این وجه در معنای عرفانی، اخلاقی، اجتماعی یا سیاسی کلام نهفته است. آنوقت است که میتوان گفت کلام هدایتگر، موسیقی را دارای جهت متعالی میکند. یکوقت است که آهنگ را با کلامی گمراهکننده همراه میکنید. فرض بفرمایید کلام، مبین سوزوگداز یک عاشق کاملاً جسمانی و مادی برای معشوقه خود است. سوزوگداز کذا هم به خاطر این است که عاشق به معشوقه دست پیدا کند و شب را با او تا صبح بگذراند! هیچ هدف دیگر ندارد و صد در صد هدف مادی است.
مسلماً کلام که برای این مقصود گفته شود، حرام است. این هنر شماست که بگردد و شعرهای خوب را پیدا کند. البته شعرهای حافظ و سعدی هم همیشه عرفانی نیست. چهبسا شعر جسمانی و مادی هم دارند. شعر را پیدا کنید و کلامی را بیابید که حقیقتاً معنای عرفانی یا اخلاقی داشته باشد؛ مثل خیلی از غزلهای صائب و بعضی از شعرای سبک هندی که از جنبه اخلاقی خوب و قابل قبولی برخوردار است. کلامهایی چنین را روی آهنگهای خود بگذارید تا آثار پسندیدهای به وجود بیاورید.
موسیقی را نجات دهید
درخواست من از شما آقایان موسیقیدانها و افرادی که دراین زمینه بسیار مهم صاحبنظر و هنر هستید، این است که احساس مسؤولیت کنید و موسیقی را نجات دهید. البته من دلم نمیخواهد مفاهیم باهم مخلوط شود. بعضی از موسیقیدانهای سنتی اصیل و ریشهدار، گاهی میگویند که موسیقی قبل از انقلاب دچار ابتذال شده بود ولی در دوران انقلاب الحمدالله آن ابتذال از بین رفت. من این را نمیخواهم بگویم. از دید یک متخصص، همان است که موسیقی دچار ابتذال شده بود.
خوشبختانه، به خاطر محدودیتهای قهری انقلاب، آن ابتذالها از پیکر موسیقی فروریخت. من تقسیم دیگر را میخواهم مطرح کنم. چون تنها به اینکه آن ابتذالها از بین برود، قانع نیستم. بلکه میگویم در همین موسیقی غیرمبتذل سنتی عالمانه هم شما وظیفهدارید جهت گیر درست ایجاد کنید.
هدفدار کردن موسیقی
توقع من از شما، هدفدار کردن موسیقی است. من این توقع را هم از آقایان آهنگساز و موسیقیدان دارم. اگر شما توانستید این کار را بکنید، بدانید خشتی را خواهید گذاشت که نه برای تمدن ایران اسلامی بلکه برای کل جهان محفوف به همان سیاستی که قبلاً عرض کردم، مبارک خواهد بود. حتی ممکن است دیگران هم در آینده، از این اهتمام شما، بهره ببرند. گفتم که از وضعیت موسیقی در هند و چین و خاور دور اطلاع زیادی ندارم و نمیخواهم درباره آن قضاوت کنم، اما بدانید در صورت هدفدار کردن موسیقی از طرف شما، موسیقی جهان عرب و شاید دیگر ممالک اسلامی هم منتفع خواهد شد.
موسیقی را هدفدار، جهتدار و معنادار اجرا و طراحی کنید و صبغههای لهو را از آن بزدایید. هنر انسان بینهایت است. اگر به این اصل معتقدید، چه لزومی دارد گوشههای مطربی و لهوی را که موجد تحرکات فیزیکی است از موسیقی حذف نکنید؟! شما میتوانید با حذف آن گوشههای مخرب، گوشههای جدیدی به وجود آورید. کسانی که قبلاً گوشههای کذا را وضع، تبیین و تدوین کردهاند، مگر بالاتر از شما بودهاند؟ آنها البته انسانهای باذوق و دانشی بودند، چنانکه شما هم هستید. من دعوت به غمانگیز بودن و بیذوقی نمیکنم؛ بلکه دعوت من، به متعالی شدن و پدیده موسیقی را از ابتلاآت مادی بشر بیرون کشیدن و فراتر آوردن است. امیدوارم به این دعوت، جواب مثبت داده شود و موسیقی را به سمت متعالی شدن سوق دهید. اگر شما هم اقدام نکنید بالاخره گروهی میآیند و به این روش تکاملی عمل میکنند. بههرحال، بشر در زندگی ناگزیر از تکامل است.
موسیقی ارزشمند برای انسانهای خردمند و صاحب اندیشه
درزمینهٔ موسیقی، باید آثاری پدید آورد که برای ملتها و انسانهای صاحب اندیشه و خردمند، راهگشا باشد؛ و الا اینکه هر آدم بیسروپا و هر لات عرقخور از موسیقی التذاذی ببرد و خیال کند ویژه او ساختهشده است، ارزش و اهمیت ندارد. موسیقیای ارزشمند است که انسانهای خردمند و صاحب اندیشه و افرادی که یک حرکت و تشخیصشان گاهی دنیایی را تکان میدهد، از آن بهره ببرند و استفاده کنند.
سمفونی بتهوون و شور «امیراف»
به یاد دارم در زمان گذشته که ما مشغول مبارزه بودیم یکوقت بحث از موسیقی و سمفونیهای بتهوون پیش آمد. از برخی مطلعین شنیدم که شور «امیراف» در جنگ جهانی، باعث نجات شوروی، شده بود! از همین آهنگ شور موسیقی شما، آهنگساز و نوازندهای در شوروی، قطعهای ساخته که ملت را تکان داده است! من اگرچه «امیراف» را نمیشناسم و شور او را نشنیدهام اما میدانم «شور» چیست و میدانم که انسانی با قریحه میتواند با یک آهنگ، ملتی را منقلب کند و تکان دهد.
به دنبال مسائلی چنین، در وادی موسیقی باشید. اینکه از صداوسیما اسم میبرم، بدین معنا نیست که وزارت ارشاد را فراموش کنم. وزارت ارشاد هم جزو موظفترینهاست؛ اما شما جزو متعهدترین و موظفترینها هستید. پس به سراغ این کار بروید. بههرحال بازهم از آقایان تشکر میکنم و امیدوارم خداوند کمکتان کند و انشاءالله بتوانید همانطور که رضای خداست و مورد خواست انقلاب و اسلام است، پیش بروید و عمل کنید. والسلام علیکم و رحمهالله
برگرفته ازکتاب هنر از دیدگاه مقام معظم رهبری، چاپ و نشر: دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، چاپ ششم، ۱۳۷۷
منبع: ایسنا