حقوق بین المللی بشر دوستانه و مسئولیت طرف های درگیر جنگ در برابر شهروندان
دکتر جمالالدین سینا دلیری
بشریت از اوان پیدایش خویش برای اینکه از گزند حوادث طبیعی و اجتماعی خویشتن را مصون نگه دارد، در فکر و تکاپوی آن گردید تا زمینههایی را فراهم سازد که در چهارچوب آن بتواند از آسیبپذیری بیشتر در امان باقیمانده و به حداقل بایستههای زندگی دسترسی پیدا کند. ازاینجا بود که انسان بهحکم طبیعت ذاتی اجتماعپذیری درصدد ایجاد و تشکل اجتماعی برآمده و برای سروسامان بخشیدن آن وارد مرحله زندگی نظاممند گردیده و بر مبنای اصل پذیرش قرارداد اجتماعی، نهاد یا ساختاری را ایجاد کرد که نخستین سنگ بنای ساختار سیاسی یا نظام سیاسی بود.
اما این نهاد سیاسی مادامی مؤثر و کارا میتوانست باشد که از قواعد و مقررات ویژهای که در آن حدومرز همه از بالا تا پایین مشخص باشد، برخوردار میبود. بر بنیاد این ضرورت اجتماعی و زیست باهمی بهتر بود که در یکروند معین تاریخی، اندیشه حقوقی بهمثابه اصول اساسی تأمین نظم، انسجام، امنیت و مآلا گذار بهسوی تحقق عدالت اجتماعی در انسانها شکلگرفته و باگذشت زمان بارورتر گردیده و سرانجام دستور گرایی و وضع قاعدههای حقوقی به یک ضرورت عینی در زندگی انسانها مبدل گردیده و در دنیای امروز نهتنها به یک اصل پذیرفتهشده اجتماعی در همه ساحات زندگی داخلی و بینالمللی است، بلکه از منظر بشردوستی به قاعدههای حقوقی نگریسته و پیوسته تلاش صورت میگیرد که محتوای حقوق بشردوستانه را در همه بخشهای زندگی اعم از داخلی و خارجی به گونه جامع و عادلانه تسری بخشیده و بشریت را به قواعد آن ملزم گردانند.
لذا، در نگاه نخست ایجاب میکند که بدانیم حقوق بینالملل بشردوستانه چیست؟ منشأ تاریخی آن از کجا میآغازد؟ ساحه عملکرد آن کدام است؟ و چه نیازی به گسترش بیشتر از پیش آن در دنیای کنونی احساس میشود؟
تعریف حقوق بشردوستانه بینالمللی
حقوق بشردوستانه بینالمللی یا حقوق بینالملل بشردوستانه که به حقوق جنگ یا حقوق مخاصمات مسلحانه بینالمللی نیز معروف است، برای نخستین بار در کنفرانس بینالمللی حقوق بشر تهران در سال ۱۹۶۸ پایهگذاری شد و آنچه در این کنفرانس. مطرح گردید، در حقیقت رسیدگی به مسؤولیتها و حقوق طرفین درگیر جنگ و کشورهای بیطرف بهویژه در ارتباط با افراد غیرنظامی بود. به سخن دیگر محتوای کنفرانس حقوق بینالمللی بشردوستانه تهران را رسیدگی به مسؤولیتها، حقوق طرفین درگیر جنگ، کشورهای بیطرف و به گونه خاص توجه ویژه به افراد و مردمان ملکی و غیرنظامی میدهد. رعایت این قواعد و مقررات و توجه به آنها از آن روی ضروری و قابل دقت به نظر میرسید که پیدایش وضعیت جنگی خود یکی از عوامل برهم زننده بسیاری از قوانین و مقررات است. روی این ضرورت مبرم و حیاتی و پیامدهای ناگوار ناشی از جنگهای ویرانگر بود که انسانهای بشردوست، متعهد و صلحخواه را بدان واداشت تا در پی چارهجویی و راهکارهایی برآیند که نهتنها قواعد و مقررات بشردوستانه در شرایط جنگی برطرفهای جنگ مرئی و الزامآور گردد، بلکه مفاد این قواعد بازدارنده تبعات ناگوار جنگ در همه ساحات زندگی تسری پیدا کند.
حقوق بشر و حقوق بشردوستانه بهمثابه دوشاخه ارزشمندی از حقوق بینالملل که در ذات خود مکمل یکدیگر هستند و به دلیل مبانی انسانی، فلسفی، تاریخی و هدف مشترک آنها که در حقیقت حمایت از حقوق انسانهاست در عمل بیشتر از پیش به سمت نزدیکترشدن حرکت کردهاند. تعامل و تأثیر متقابل حقوق بشردوستانه و حقوق بشر، حمایت از انسان و حقوق انسانها را نسبت به گذشتهها بهمراتب گسترش بخشیده است.
بنابراین، حقوق بینالملل بشردوستانه که درونمایه خویش را مدیون حقوق بشر و آرمانهای انسان باوری است، میکوشد که با وضع مقررات و قواعد بازدارنده از خشونت بیاندازه در جنگها جلوگیری کند. ازاینروی، برای رسیدن به این منظور حقوق بشردوستانه حق دولتها را در استفاده از سلاحها و روشهای محدود، محدودتر ساخته و از قربانیان درگیریهای مسلحانه حمایت میکند.
منشأ تاریخی حقوق بشر و حقوق بشردوستانه بینالمللی در جهان معاصر
تاریخچه حقوق بشر
حقوق جنگ و نگاه بشردوستانه به پیامدهای ناگوار آنیکی از قدیمیترین رشته علم حقوق بوده که ریشه در بُن تاریخ دارد. از روزگاری که حس زیادهخواهی و تملک جویی در ذهن انسانها بارور گردیده، بشریت همواره در یک تنازع و درگیری مستمر قرار داشته است. اگر صلحی در میان بوده آنهم به قول نیچه «راحت باش میان دو جنگ» بوده است؛ اما پا بهپای جنگ طبقاتی و درگیریهای خونین ناشی از حس تملک جویی و اراده برتری خواهی، بودند انسانهایی که پیوسته تلاش ورزیدهاند تا با شیوههای ممکن یا جلو جنگهای خونین را بگیرند و یا راهکارهایی را جستجو کنند که از تبعات ناگوار آن مردمی که هیچگونه منفعتی در این جنگها ندارند بهگونهای مصون باقی بمانند یا حداقل کمتر آسیب ببینند.
یکی از پیشگامانی که در این عرصه با اندیشه انسانباورانه و بشردوستانه خویش از جایگاه و منظر بلند فلسفی وارد کارزار مبارزه شد و با گفتار حکیمانه خویش درس اخلاق و همزیستی پیشکش کرده و در برابر پلشتیها ایستادگی کرد، اشوزرتشت، حکیم و فیلسوف بزرگ ایران باستان بود. زرتشت بهمثابه یکی از فیلسوفان بزرگ همواره بر دونیروی خیر و شر تمرکز کرده با ترویج و تبلیغ راستی و نیکی، دروغ و کژی را مظهر ظلمت و ویرانی میدانست. چنانکه با صراحت میگوید که: «راه در جهان یکی است و آنهم راستی».
انسان دیگری از همین سلاله و تبار یعنی کوروش کبیر برای نخستین بار بعد از فتح بابل در سال ۵۳۹ قبل از میلاد منشوری را اعلام کرد که اولین سنگ بنای قانون حقوق بشر از گونه علمی و محتوایی آن است. همینگونه و بر باور حقوق انسانمحورانه، فلاسفه ایرانیتبار دیگری چون مانی و مزدک نیز بر صفات نیک و جوهر انسانی تأکید ورزیده و نفرت و انزجار خویش را از جنگ و خونریزی و ویرانگری ابراز داشتهاند که هرکدام در ذات خود مبنای مستحکمی بر شکلگیری تاریخی اندیشه حقوق بشر میباشند.
همچنین حقوق جنگ به حیث قدیمیترین شاخه حقوق ریشه در اعماق تاریخ و حتی در اندیشههای سیاسی و نظامی قبایل بدوی داشته است. به همینگونه در میان قبایل سومریان یکنهاد سازمانیافته وجود داشته که در آن قواعد و مقرراتی مانند اعلام جنگ، حکمیت، مصونیت سفرا و نمایندگان سیاسی و احترام به قراردادهای صلح وجود داشته است. در این دوره رسم آزادی اسرا در مقابل گرفتن پول (فدیه) نیز رایج بوده است. حمورابی پادشاه ششم سامی در بابل (۲۱۲۳-۲۰۸۰ ق.م) در مجموعه قوانین و مقررات خود به نام الواح حمورابی که در ۲۸۲ ماده و در یک لوح فلزی که ۳ متر و ۲۵ سانتی طول داشته و اکنون در موزیم «لوفر» فرانسه محفوظ است به بخشی از قوانین و مقررات جنگ اشاره میکند (۱). سون تزو (۲) در کتاب خود بهعنوان هنر جنگ که ۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بهعنوان اولین اثر ادبی کلاسیک در استراتژی نظامی نگاشته شده رعایت اصول انسانی همانند احترام به اسیران جنگی، دلاوری، شرافت، پرهیز از خشونت بیدلیل و آزار رساندن به غیرنظامیان را برای فرماندهان گوشزد کرده است (۳).
همینسان به قول «فون سکالا» مورخ معروف حدود شانزده پیماننامه و معاهدات میان بابل و مصر در سال ۱۴۵۰ قبل از میلاد بهمنظور قطع جنگ و برقراری صلح و احترام گذاشتن به منافع ملی طرفین و عدم آزار و اذیت اتباع هردو طرف درگیر صورت گرفته است که ازجمله مهمترین آن توافقنامه میان رام سیس دوم پادشاه مصر و خاتیسار پادشاه حیثانیان در نیمه قرن ۱۴ و ۱۳ ق.م صورت گرفته است (۴)
اندیشه حقوق بشردوستانه در چین که بنیانگذار آن کنفوسیوس حکیم بزرگ چینی است، به گونه گسترده از طرف او و پیروانش ترویج یافته است که سالها بعد از مرگ کنفوسیوس حقوقدان معروف چین به نام «هان فای» در قرن سوم ق.م بر حقوق بشردوستانه تأکید ورزیده و معیار تنظیم حیات عامه را مبتنی بر قانون و قانونمداری میدانست (۵)
از پژوهشهای بهعملآمده چنین استنباط میگردد که دو پدیده جنگ و صلح بهمثابه دونیروی متضادی که بنیاد یکی بر شر گذاشتهشده و دیگری بر خیر همواره در برابر هم قرار داشتهاند. تاریخ گواه آن است که نیروهای خشونتطلب و جنگافروز از هیچگونه بیرحمی در برابر اسرای جنگی (سوزاندن آنها) و ویران کردن خانههای مردم بیگناه در زمان پادشاهان آشوری دریغ نمیکردند. همچنین در تورات نیز از کشتار و غارت مردم بیگناه غیرنظامی تذکراتی رفته است. بر مبنای همین بیرحمیهای تاریخی بوده که برخی از انسانهای حکیم و صلحدوست قد برافراشته و در برابر بیرحمیهای بیدادگران ایستاده و از حقوق بشر و انسانمحوری جانبداری کردهاند که به گونه فشرده از آنها یادآوری کردیم.
اما بار دیگر درنتیجه تسلط روحانیت کلیسا و حاکمیتهای استبدادیای که مشروعیت خود را مرهون روحانیت ارتجاعی کلیسایی بودند، در تبانی با همدیگر چنان خشونت و استبداد و بیرحمی را گسترش بخشیدند که در تاریخ بشر به نام دوره سیاه قرونوسطی معروف است. در این دوره از استبداد مضاعف کلیسایی- سلطنتی پدیدهای به نام حقوق بشر به طاق نسیان گذاشتهشده و تا توانستند جنگ و خشونتطلبی و استبداد و تجاوزگری را در داخل و خارج از قلمرو حاکمیتشان گسترش بخشیده و هرگونه مقاومت و ایستادگی در برابر استبداد را با چوب بغاوت و تکفیر درهم میشکستند؛ اما بار دیگر از اواخر قرونوسطی خطی شکل میگیرد که تا سده نوزدهم به بار نشسته و همراه با خود صورتبندیهای محسوس حقوق اساسی را که یکی از مبانی نسج حقوق بشر است، تدارک میبیند.
مشخصات عمده و برجسته این فضای فکری و تجربی که موجب رشد این نهال بارور گردیده و پیامد نیک این بالندگی که همانا فراهم گردیدن زمینه ظهور حقوق بشردوستانه هم در سطوح ملی و هم در عرصه بینالمللی است، به گونه مختصر از آن نامبرده و در بحث شکلگیری حقوق بینالمللی بشردوستانه بهطور مفصلتر به بررسی خواهیم پرداخت. لذا، مهمترین ویژگیهای شکلگیری حقوق اساسی و پیوست آن فراهم شدن اندیشههای حقوق بشردوستانه ملی و بینالمللی عبارتاند از: ۱- ظهور پروتستانیسم یا اصلاح دینی بهمثابه عنصر سنتشکن در برابر خرافات کلیسایی؛ ۲- قرار گرفتن محوریت انسان به حیث یک موجود قابلاعتماد؛ ۳- گفتوشنود به حیث اصل محوری برای دستیابی به حقیقت؛ ۴- تنظیم منطقی رابطه فرد و جامعه؛ ۵- ظهور رنسانس و عقلانیت برای ارزیابی نقش انسان در تحول و تکامل اجتماعی؛ ۶- انقلاب صنعتی به حیث یک عامل اساسی تجربی در شناخت بهتر انسان؛ ۷- تحول ابزار تولید و پیروزی انقلاب بورژوا- دمکراتیک به حیث پیامآور آزادی و ایجاد مکاتب علمی و آزادیخواهانه؛ ۸- شکلگیری اندیشههای جانبدار حقوق فطری و فرد محور؛ ۹- پیروزی انقلاب ایالاتمتحده امریکا در سال ۱۷۷۶ که بر مبنای اندیشههای جان لاک در پیشنویس نخستین اعلامیه استقلال خویش حقوق فردی (مالکیت، آزادی، امنیت و مقاومت) را جز حقوق لایزال انسان اعلام کرد؛ ۱۰- و سرانجام پیروزی انقلاب کبیر فرانسه در ۱۷۸۹ و اعلام اولین اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه در ۱۷ ماده.
تاریخچه حقوق بشردوستانه بینالمللی
ضرورت پیدایش حقوق بینالملل هرچند ریشه در ژرفای تاریخ داشته و از نخستین روزگار پیدایش دولتها در بینالنهرین، مصر، ایران، چین از چهار هزار سال قبل از میلاد بدین سوی بهگونهای حقوق بینالملل وجود داشته و برای رعایت حقوق بشردوستانه راهکارهایی را نیز در نظر گرفتهاند. به گونه مثال از اقدامات انسانی و رعایت حقوق بشردوستانه حماسه «ماها بهاراتا» که هندیان در هنگام جنگ در برابر دشمنان خود به کاربردند، میتوان نام برد. امروز اسناد و مدارک مؤثق بهدستآمده وجود چنین نیازی را در روابط دولتها به اثبات میرساند؛ اما حقوق بینالملل بشردوستانه به حیث اصول پذیرفتهشده علمی و تأمینکننده روابط کشورها زاده سده هفدهم بوده و بهمرورزمان به صلابت و پختگی بیشتر رسیده و در سال ۱۹۶۸ سده بیستم در کنفرانس بینالمللی حقوق بشردوستانه تهران رسماً پایهگذاری شد.
«اصطلاح حقوق بینالملل» برگرفته از اصطلاح لاتینی “Jusgentium” است، اما معنایی متفاوت دارد. اصطلاح “Jusgentium” که درروم باستان در مقابل اصطلاح “Juscivile” قرار داشت، به قواعدی اطلاق میشد که در عین آنکه به روابط میان کشورها، از هر نوع، اعم از خصوصی یا عمومی مربوط میشد، غیر شهروندان یا بیگانگان را نیز شامل میگردید».(۶) نخستین و قدیمیترین کتابی که در آن فهرستی از اساسیترین قواعد و مقررات مربوط به حقوق جنگ بهکاررفته است مربوط به «هوگوگروسیوس» هلندی است. در سده هفدهم «گروسیوس» که او را «بنیانگذار حقوق بینالملل» مینامند، برای اولین بار در کتاب خود تحت عنوان «حقوق جنگ و صلح» که در سال ۱۶۲۰ چاپ گردیده است، نهتنها مقررات و حقوق بینالملل را بهطور مفصل به رشته تحریر درآورده و این اصطلاح را بجای اصطلاح حقوق بینالملل به کاربرد، بلکه حقوق جنگ را نیز بهطور واضح توضیح کرد. با نشر این کتاب حقوق بشردوستانه بینالملل وارد مرحله نوینی شد. البته وی در متن کتاب مذکور از اصطلاح «حقوق بین خلقها» نیز استفاده کرده است.(۷) گروسیوس بدین باور بود که حقوق صورت الهی ندارد، بلکه حاصل و فرآورده عقل بشر است و ازاینروی، یافتن اصول مناسب حاکم بر روابط بینالمللی ضروری است.
اما مؤثرترین دیدگاهها و اندیشههایی که حقوق بشردوستانه را به اصول پذیرفتهشده جهانی مبدل کرد، دیدگاهها و باورهای جان لاک و ژان ژاک روسو بود. جان لاک با ارائه نظرات حقوق طبیعی به این امر اعتقاد داشت که انسان به جهت خلقت و خوی انسانی خود قدرت حاکمیت بر خود را داشته و لذا از این طریق دارای یک حقوق فطری بوده و محدوده این حقوق تا جایی است که موجب تضییع حقوق دیگران نشود. ژان ژاک روسو نیز با کتاب قرارداد اجتماعی خود تحولی بنیادین درزمینه حقوق بشردوستانه ایجاد کرد، او میگوید: «ایجاد جنگ درنتیجه روابط انسانها نبوده بلکه تضاد منافع یک دولت با دولت دیگر آن را به وجود میآورد و در این جنگها تمام سربازان بهطور اتفاقی باهم دشمن شدهاند».(۹) روسو در ادامه به برخی از قواعد لازمالاجرا در جنگ مانند حفاظت از جان اسرای جنگی و غیرنظامیان، لزوم حفظ جان افراد بعد از ترک مخاصمه و سایر قوانین و مقررات اشاره میکند. این افکار در به وجود آمدن انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ تأثیر بسزایی داشته و در تدوین قانون اساسی فرانسه بهعنوان آزادترین و مردمسالارانهترین قانون اساسی، نقش مهم و اساسی را ایفا کرد.(۱۰)
همچنان کتب و اعلامیههای مهم دیگری که پیرامون قواعد و مقررات جنگی و حقوق بشردوستانه جنگ تمرکز کردهاند، از مجموعه قواعد و مقررات مربوط به جنگ اثر فرانسیس لیبر در سال ۱۸۶۳ در امریکا که درزمینه جنگ زمینی نوشتهشده و همچنین مجموعه اسناد حقوق بینالمللی مانند اعلامیه ۱۸۵۶ پاریس درزمینه قواعد جنگ دریایی، عهدنامه سال ۱۸۶۴ ژنو در موردحمایت از مجروحان، بیماران جنگی و کارمندان بهداری و اعلامیه سنپترزبورگ در مورد ممنوعیت استفاده از گلولههای انفجاری کالیبر کوچهنشینان و غیره قواعد و مقررات بشردوستانه، میتوان نام برد.(۱۱)
جنگ جهانی اول طی سالهای ۱۹۱۴- ۱۹۱۸ و پیامدهای ناگوار آن و همینگونه جنگ جهانی دوم و تبعات تلخ آن از مهمترین عواملیاند که حقوق بشردوستانه بینالمللی را در حیات عمومی انسانها درروی زمین به یک امر حیاتی و الزامی مبدل کرد. حال با توجه به آنچه در بالا توضیح داده شد، حقوق بشردوستانه بینالمللی را چنین میتوان تعریف کرد: «حقوق بینالملل بشردوستانه به آن بخش از حقوق بینالملل عمومی اطلاق میگردد که به کاربرد نیروهای مسلح و رفتار با افراد در جریان جنگ مسلحانه حاکم است»(۱۲)
پس حقوق بشردوستانه بینالمللی علاوه بر اینکه قواعد حقوق جنگی را در زمان صلح رعایت میکند، بیشتر توجه برسر رعایت قوانین جنگی در زمان جنگ دارد تا قواعد و مقررات زمان جنگ از طرف نیروهای درگیر جنگ بهطورجدی رعایت گردد.
بنابراین، با درنظرداشت توضیحات بالا بدین نتیجه میرسیم که اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴۹ و میثاق حقوق مدنی و سیاسی و میثاق حقوق اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی مصوب سال ۱۹۶۶ سازمان ملل متحد از منابع اصلی حقوق بشر بوده و کنوانسیونهای لاهه ۱۹۰۷ درزمینه حقوق جنگ و کنوانسیونهای ژنو مصوب ۱۹۴۹ و پروتکلهای الحاقی به کنوانسیون ژنو (۱۹۷۷) از منابع اصلی حقوق مخاصمات مسلحانه و حقوق بشردوستانه است.
مسؤولیت طرفهای درگیر جنگ در برابر شهروندان:
در دنیای امروز که دانش فنآوری بیش از هرزمان دیگری انکشاف یافته و هیچچیزی از چشم تیزبین علم و فنآوری پنهان نمیماند، مسؤولیت کشورهای درگیر جنگ بیش از هرزمان دیگری سنگینتر گردیده و ایجاب میکند تا طرفهای درگیر جنگ نهتنها به اصول ششگانه (۱- اصل رفتار انسانی بدون تبعیض؛ ۲- اصل ضرورت توجیه هرگونه عمل نظامی؛ ۳- اصل محدودیت درباره استفاده سلاحهای که آسیب زیاد به بار میآورند؛ ۴- اصل تفکیک اموال و بناهای نظامی و غیرنظامی؛ ۵- اصل تناسب بین حمله و ضد حمله؛ ۶- و اصل حسن نیت در حلوفصل اختلافات به گونه مسالمتآمیز) پذیرفتهشده درباره حقوق بشردوستانه بینالمللی توجه بیشتر مبذول بدارند، بلکه به حقوق حقه شهروندان در همه ابعاد آن- که بیش از هرزمان دیگر در محور توجه جامعه جهانی است- توجه ویژه کنند؛ زیرا در جهان کنونی که مسؤولیت کشورها سخت به هم گرهخورده و هرگونه تشنج و درگیری منطقهای تبعات ناگوار جهانی را به بار میآورد، صلح و امنیت جهانی نیز درگرو رعایت دقیق اصول و قوانین پذیرفتهشده شرایط جنگی و احترام به کنوانسیونهای پذیرفتهشده حقوق بشردوستانه بینالمللی است.
لذا، موارد ذیل از مهمترین عرصههاییاند که طرفین درگیر جنگ بهطورقطع به رعایت آن در شرایط صلح و جنگ ملزم بوده و در صورت تخطی از آن محکومبه جرایم بینالمللی دانسته شده و نقضکنندگان آن نهتنها از جانب شورای امنیت سازمان ملل متحد سزاوار مجازاتاند، بلکه دیوان لاهه و دیوان دادگستری بینالمللی نیز در مجازات آنها دستباز خواهند داشت.
گروهها و مکانهای موردحمایت حقوق بشردوستانه:
حقوق بشردوستانه بینالمللی هرچند در جهان مدرن ساحات گستردهای از حیات سیاسی- اجتماعی را دربر میگیرد، اما موارد ذیل اهم حقوق بشردوستانه بینالمللی را دربر میگیرد.
غیرنظامیان (افرادی که هیچ دخالتی در درگیریهای مسلحانه ندارند)؛
مجروحان، بیماران؛
اسرای جنگی؛
نمادها (صلیب سرخ، هلالاحمر)؛
اطفال، زنان، معلولان و اشخاص ناتوان و بازنشسته؛
اموال فرهنگی، مساجد، اماکن مقدس و کلیساها؛
تأسیسات و بنیادهای اقتصادی ملکی؛
مکاتب، دانشگاهها و سایر مراکز و کانونهای آموزشی و فرهنگی؛
پلها، جادهها و سایر مراکزی که جز اموال عمومی پنداشته میشوند؛
و همچنین مناطق مسکونی که هیچگونه پیوندی به امور نظامی و جنگی ندارند.
از توضیحات فوق به این نتیجه میرسیم که در جهان کنونی، حقوق بشردوستانه بینالمللی یکی از مهمترین ابزارهای بازدارنده در برابر طرفهای درگیر جنگ و خشونت و ناقضین حقوق جنگ بوده و از طریق گسترش فرهنگ جهانی صلحخواهی و عدالتپروری مبتنی بر حقوق بشردوستانه بینالمللی است که میتوان از جرایم جنگی، خشونتهای بینالمللی و نقض حقوق شهروندی جلوگیری کنیم.
پینوشتها:
دکتر مصطفی محقق داماد، تدوین حقوق بشردوستانه و مفهوم اسلامی آن، مجله تحقیقات حقوقی دانشگاه شهید بهشتی، شماره ۱۸، ص-۱۴۹٫
Suntezo
مصطفی محقق داماد،مبانی و توسعه مترقیانه حقوق بینالملل بشردوستانه – پایاننامه دوره فوق لیسانس دانشگاه شهید بهشتی، تهران.
دکتر عنایتالله خلیل هدف، تاریخ افکار سیاسی، انتشارات مطبعه احمد کابل، ص- ۶۲٫
همان منبع، ص- ۸۰٫
دکتر رضا ضیایی بیگدلی، حقوق بینالملل عمومی، انتشارات گنج دانش، چاپ سیوششم، تهران، سال ۱۳۸۸، ص-۱۰٫
همان منبع، ص- ۱۱٫
International Humanitarian Law
Law of War– Law of Armed Conflict.
حمید محلاتی، انسانیت در ادب پارسی، مجله الانسانی، بخش فارسی، کمیته بینالمللی صلیب سرخ، بهار ۲۰۰۴ میلادی.
ژان ژاک روسو، قرارداد اجتماعی، ترجمه عنایتالله شکیبا پور،
ص ۱۶ و ۱۷٫
Henry Dunant
Hague Law.
منبع: کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان