حقوق رفتاری
جهان رباط خرابی است
به قلم محمدرضا خسروی
فکر میکنید چرا جهان را به لقب رباط خراب میشناسند، جهانی که پیوسته رو در آبادی میداشته است چرا باید همچنان به صفت خرابی موصوف باشد.
پاسخ دادن به این پرسش کمی دشوار است و هرکسی میتواند بهگونهای پاسخ سؤال را بدهد اما من میاندیشم که خرابی جهان از ماست از من و تو و هیچ ربطی هم به فیزیک و ساختار آن ندارد، بلکه جهان آباد را هم میشود خراب کرد که بسیار کردهاند و ما نیز سهم خود را در طول تاریخ ادا کردهایم، بشر تا بوده است دستی در آبادی و سپس دستی در خرابی داشته است، میخواهم بگویم آنگونه نیست که لا محاله نتیجه منطقی آبادسازی، خرابکاری باشد اما نتیجه احساسی و غیرمنطقی آن همین است که طبع سرکش و خوی عصیانگر آدمیزاد ذاتاً خراب و آباد را در کنار هم میپسندد و این البته پسندی نیست که بخردانه باشد. آیا نمیتوان به خیری اندیشید که شری در پی نداشته باشد؟ آیا بشر نمیتواند و نباید از سایهروشن رفتار دوسویه به درآید و یکسره در روشنایی جای گیرد؟
من چنین میاندیشم که پاسخ مثبت است، اگر سلسله اعمال و افعال و رفتار و کردار بر حول خرد متمرکز باشد در این صورت است که امید میرود نه بهیکباره بل آهستهآهسته دنیا و مجامع زیستی آن قرار دلارام خود را بازیابد، میپندارم که عالم نه به مشتی گل که به مبلغی خرد میتواند سامان گیرد و من با نگاه ویژهای که دارم ابداً موافق نیستم که:
جهان رباط خرابی است در گذر گه سیل
گمان مبر که به یک مشت گل شود معمور!