یک تحلیلگر اقتصادی پاسخ میدهد
چرا مردم فریب بازاریابیهای تلفنی دروغ را میخورند؟
تقریباً روزی نیست که از نقاط مختلف ایران خبری در مورد کلاهبرداری و به خصوص از نوع تلفنی آن به گوش نرسد. کلاهبردارانی که با استفاده از ترفندهای بازاریابی و استفاده از ناآگاهی مردم موفق به کلاهبرداری میشوند.
خشایار قدیرینژاد، کارشناس و تحلیلگر اقتصادی در پاسخ به اینکه «چرا مردم فریب بازاریابیهای تلفنی دروغ را میخورند؟» چنین تحلیل کرده است:
اخیراً بیمه مرکزی جمهوری اسلامی ایران طی اطلاعیهای اسامی تعدادی از افراد و شرکتهایی را که طی اقدامی سودجویانه از عنوان بیمه مرکزی برای فروش محصولات اجباری مانند کارت امداد خودرو، کارت سلامت، کارت دندانپزشکی و… سوءاستفاده میکنند اعلام کرد. در این راستا سؤالاتی در ذهن افراد شکل میگیرد: (راهحل مقابله با این نوع کلاهبرداریها چیست؟ آیا همهچیز تقصیر بازاریابی است؟ الزامات فنی مقابله با این نوع کلاهبرداری چیست؟ مشکل از ناآگاهی مردم است یا عدم اطلاعرسانی نهادهای مسؤول؟ افراد زیادی در ایران بازاریابی را مساوی کلاهبرداری، حیله و نیرنگ میدانند و معتقدند تنها هدف آن حداکثر فروش با حداکثر حاشیه سود است. اما به راستی اینگونه است؟ و…) پاسخ به این سوالات و سوالاتی از این دست میتواند نمایانگر مسیری روشن برای مقابله تصمیمسازان اجتماعی به عنوان یکی از راهحلهای مبارزه با کلاهبرداری بعضی از بازاریابان تجاری باشد.
آیا تا به حال فکر کردهاید که جمعیت انسانهای فقیر در نقاط مختلف جهان، چقدر کاهش مییافت اگر، میتوانستیم افراد بیشتری را به دریافت به موقع واکسن، کاهش مصرف چربیهای اشباع در برنامه غذایی، کاهش مصرف دخانیات، تغذیه نوزاد با شیر مادر به مدت حداقل ششماه، ترک مصرف مشروبات الکلی، و شستنِ مرتبِ دستها، تشویق و ترغیب کنیم؟ همچنین، در صورتیکه موفق میشدیم تا تعداد کودکان بیشتری را برای ورود به سال اول مدرسه آماده کنیم؛ و نوجوانان بیشتری را به اتمام دوره دبیرستان و رفتن به دانشگاه، پیش از ورود به بازار کار، تشویق کنیم؛ و افراد بیشتری را در مورد اینکه پیش از به دنیا آوردن یک کودک، باید آمادگیهای لازم را کسب کنند، توجیه کنیم؛ آن زمان، دردها و رنجهای بشر چقدر کاهش مییافت؟
چقدر تفاوت در جامعه بشری به وجود میآمد، اگر ما مربیان و مددکارانِ داوطلب بیشتری داشتیم. چقدر بهتر بود، اگر گروهها و تشکلهای مردمی، آمادگی بیشتری برای کمکرسانی در زمان وقوع بلایای طبیعی داشتند. و شاید از همه اینها مهمتر، اینکه چقدر شایسته بود، اگر نهادهای دولتی، سازمانهای غیرانتفاعی، خیران و شرکتهای تجاری، با حمایتهای یکپارچه و هماهنگ خود، شرایطی را فراهم میکردند که رفتارهای اشاره شده در بالا، در سرتاسر دنیا، پرطرفدارتر و از نظر اقتصادی، امکانپذیرتر باشند. جالب است بدانید که «بازاریابان اجتماعی»، همهروزه در سرتاسر دنیا، مشغول پیشبرد اهدافی هستند که در بالا به آنها اشاره شد. آنها، با «نیت خیرخواهانه»، سعی دارند «رفتار انسانها» را تحت تأثیر قرار دهند. بسیاری از رفتارهای شایسته و مثبت، به دلایل مختلفی توسط افراد پذیرفته نمیشوند. برخی از رفتارهای جاری، ممکن است حالت اعتیاد داشته باشند و تغییر آنها، نیازمند یک اراده قوی باشد.
برخی از رفتارها، حالت ناخودآگاه دارند و بدون فکر یا تعلیمات آموخته شده، تکرار میشوند. بعضی دیگر از رفتارها نیز وجود دارند که تغییر آنها نیازمند پرداخت هزینه یا انجام تلاشهایی طاقتفرساست. برخی دیگر از رفتارها هم برای شکلگیری در جامعه، نیاز به حمایت و فراهم کردن تسهیلاتی توسط سازمانها و افراد دیگر دارند. هدف از بازاریابی اجتماعی، توسعه رویکردهایی سازنده، برای حمایت از اصلاح و بهبود رفتارهای مردم است. قانون اصلی این است که مخاطبان را قانع کنیم که منافع به کارگیری رفتار جدید، بیشتر از هزینههای ایجاد تغییر در رفتار فعلی است. برای رسیدن به این هدف، رفتار جدید در نظر مخاطبان، باید ارزش بالاتری نسبت به رفتار نامطلوب فعلی پیدا کند. بازاریابان اجتماعی، مانند همکارانشان در بازاریابی تجاری، جذابیت یک رفتار را افزایش میدهند، و در برخی موارد، محصولات و خدمات جدیدی را برای پشتیبانی از آن رفتار پیشنهاد میکنند (محصول). آنها، هزینه یک رفتار را در مقایسه با سایر رفتارها تغییر میدهند (قیمت). آنها، حرکت به سمت رفتار جدید را آسانتر میکنند (مکان). یا اینکه منافع کوتاهمدت و بلندمدت رفتار جدید را افزایش میدهند (ترویج). در بازاریابی اجتماعی، از فرآیند بازاریابی برای تبلیغ و ترویج یک «رفتار مطلوب» استفاده میشود. در بخش تجاری، هدف اصلی، به دست آوردن منفعت مالی است. اما، در بازاریابی اجتماعی، هدف اصلی، خیررسانی به فرد یا جامعه است. بازاریابان تجاری، جامعه هدف را به گونهای انتخاب میکنند که بیشترین سودآوری در فروش به دست آید. اما، در بازاریابی اجتماعی، تصمیمات، بر اساس معیارهایی چون «چگونه میتوان بیشترین تغییر را در رفتار ایجاد کرد؟» گرفته میشود. با این حال، در هر دو مورد، بازاریابان به دنبال کسب بیشترین منافع از منابع سرمایهگذاری شده هستند.
در بازاریابی اجتماعی، موضوع رقابت، بسیار مت