ارتباط محله با بزهکاری
زهره غلامعلی زاده
از مدتها پیش محققان دریافتهاند که میزان بزهکاری در محلههای مختلف شهری متفاوت است. در برخی محلههای شهری میزان بزهکاری بسیار بالاست و تعداد نسبتاً زیادی از افراد آن محله مرتکب نقض قوانین میشوند. با وجود این، در دیگر محلههای شهری، میزان بزهکاری پایین است.
مطالعات نشان میدهد که بافت اجتماعی محلهها، تأثیری زیاد بر میزان بزهکاری یا عدم وقوع بزه دارد.
برخی از پژوهشگران دریافتند که محلههای شهری تحت تأثیر برخی عوامل دستخوش تغییر و تحول میشوند از جمله ناپایداری در محلهها، فرسودگی محله، نابرابری و بیعدالتی اجتماعی، تغییر محله مسکونی به تجاری و یا صنعتی، رشد تعداد کارگران بیکار مأیوس و وخیم شدن وضعیت محله پیش درآمد افزایش بزهکاری است.
حتی در محلههای مختلف طرز پوشش و برخورد هم با یکدیگر فرق دارد.گاهی رسم و رسومات و فرهنگهایی را در محله ای مشاهده میکنیم که در محلههای دیگر اثری از آنها وجود ندارد.
تحقیقات نشان میدهد محلهها و مناطق دارای فرصتهای اشتغال کم و محدود در برابر آسیبهای اجتماعی و جرایم غارتگرانه آسیب پذیرترند.
از نظر آسیبشناسی اجتماعی محلههای جرم خیز تٱثیر بسزایی علیالخصوص بر روی کودکان آن محله میگذارد و آنها را دارای شخصیتی ضداجتماعی بار میآورد که قابل تغییر نیست.
با توجه به نظر «بومشناسی اجتماعی» دو جامعهشناس جنایی امریکایی (شاو و مک کی) که از بنیانگذاران مکتب شیکاگو بودند که مبتنی بر الگوهای سکونت و نسبت مهاجرت و وقوع جرم هست، الگوهای سکونتها ازدحام و ضعف نظارت و فقر و بیکاری را در پی دارد در واقع نسبتی بین ارتکاب جرم و مهاجرت وجود دارد.
مهاجرتها در محلههای فقیرنشین و زاغهنشین حاشیه شهر نوعی ازدحام را درست میکنند. مناطقی که مهاجران ساکنند نوعی ازدحام ایجاد میشود و چند تا آسیب در پی خواهد داشت: فقر، بیکاری، ضعف نظارت اجتماعی به این معنی که انسانها چون اصالتاً اهل آنجا نیستند با نوعی احساس غربت و پرتاب شدگی اجتماعی روبهرو هستند. افراد در شهرها و محلههای سنتی خودشان شناخته شده هستند و نظارت بیشتری روی آنها وجود داشته و لذا مراقب رفتار خودشان هستند و کمتر خطا میکنند ولی اگر از شهر خود خارج شوند و به شهر بزرگتری بروند نظارت اجتماعی برداشته شده و نوعی جسارت ارتکاب جرم و خلاف در مردم ایجاد میشود.
الگوهای فرهنگی منتقل میشوند. نوعی تجربههای انتقالی کجروانه، به دلیل معاشرت انسانها با هم واجد ادبیات و اخلاق و ژستی میشوند که قبلا نداشته اند و کمکم به الگوهای کج روانه تبدیل میشوند. اصطلاحاً عضویت در Gangها. یعنی خرده فرهنگهای مجرمانه. ولی ضرورتاً به انسانهای خلاف کار تبدیل نمیشوند. اما الگوهای تربیتی کجروانه و خرده فرهنگ مجرمانه ایجاد میشوند.
از ترکیب این دو مؤلفه و گزاره بی سازمانی اجتماعی شکل میگیرد و نظام اجتماعی ضعیفتر شده و زمینهساز ارتکاب جرم و انحرافات اجتماعی میشود. اصل مطلب شاو و مک کی در خصوص توضیح علت انحرافات اجتماعی در محله مهاجران است.
با صنعتی شدن جوامع و مهاجرتهای گسترده به شهرها و نداشتن کار و به عبارتی بیکار شدن، باعث میگردد که این افراد مهاجر در محلههای فقیرنشین و در حاشیه شهرها سکنی گزینند و همین بیکاری و فقر عامل مهم و ریشهای جرایم گردد.
یکی دیگر از عوامل ایجاد محلههای جرمخیز، بالابودن خانههای استیجاری یا سازمانی است که به علت فقدان کنترل اجتماعی و نقل مکان کردن زیاد، آمار جرم در این محلهها بالاتر از محلههایی است که ساکنین آن برای مدت زمان طولانی در آن محل سکونت دارند.
راهکار برای کم کردن و حتی از بین بردن محلههای جرم خیز و تبدیل آنها به محیطی امن میتواند عبارت از: گسترش حس مالکیت و از بین بردن زمینههای بیکاری و فقر در محلههای فقیرنشین و کنترل و نظارت بر محلههایی که احتمال وقوع جرم در آنها بالاست مانند ایجاد کیوسک پلیس در این محلهها و نظارت پلیس بر این مکانها یا افزایش حضور گشتهای انتظامی در آنها، طراحی مناسب ساختمانها در این محلهها و … باشد.
منابع: بزهکاری کودکان و نوجوانان، شهلا معظمی، نشر دادگستر،۱۳۹۳
بررسی راهکارهای پیشگیری محیطی از جرم، رضا مستوفیالممالکی، فریبا بهرامی