مادر ایرانی، فرزند بیهویت!
شیرین ولی پوری
بر اساس قانون مصوب ۱۳۸۵ مجلس شورای اسلامی، فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی که در ایران متولدشده یا حداکثر تا یکسال پس از تصویب این قانون در ایران متولد میشوند میتوانند بعد از رسیدن به سن هجده سال تمام (دقت بفرمایید: ۱۸ سال تمام قبلش چه کند؟) تقاضای تابعیت ایرانی نمایند. این افراد در صورت نداشتن سوءپیشینه کیفری یا امنیتی و اعلام رد تابعیت غیر ایرانی به تابعیت ایران پذیرفته میشوند.
بر اساس همین قانون، وزارت کشور باید نسبت به احراز ولادت طفل در ایران و صدور پروانه ازدواج موضوع ماده (۱۰۶۰) قانون مدنی اقدام نماید و نیروی انتظامی نیز با اعلام وزارت کشور پروانه اقامت برای پدر خارجی مذکور در این ماده صادر را میکند. فرزندان موضوع این ماده قبل از تحصیل تابعیت نیز مجاز به اقامت در ایران هستند. (با چه عنوانی آپاترید فرد بی تابعیتی که حقوق شهروندیش تابع قوانین اقامتگاه است! اما عملاً اینگونه نیست! اقامتگاه وجودش را و حضورش را به رسمیت نمیشناسد و او را با مشقت مواجه مینماید)!
از تاریخ تصویب این قانون کسانیکه در اثر ازدواج زن ایرانی و مرد خارجی در ایران متولد شوند و ازدواج والدین آنان از ابتدا با رعایت ماده(۱۰۶۰) قانون مدنی به ثبت رسیده باشد، پس از رسیدن به سن هجده سال تمام و حداکثر ظرف مدت یکسال، بدون رعایت شرط سکونت مندرج در ماده (۹۷۹) قانون مدنی به تابعیت ایران پذیرفته میشوند. و اینها در حالی است که مجلس شورای اسلامی طرح اعطای تابعیت از طریق مادر را رد کرد. اگر پدر کودکی ایرانی باشد در هر جای دنیا که به دنیا بیاید، ایرانی محسوب میشود.
نسب به پدر میرسد و قانون تابعیت ایران نسب مادری را نمیپذیرد. نگرانی “حاکمیت” از بهوجودآمدن “مسایل و مشکلات اطلاعاتی و مذهبی” و بالآخص به خاطر این است که با تصویب این طرح یک فردی که ایرانی نیست شناسنامهدار شود و در آینده با حضور در پستهای حاکمیتی و سیاسی بر اوضاعواحوال ما مسلط شود. و اینها همه به “اصل حکومت خون” در تعیین هویت ایرانی بودن باز میگردد!
جالب اینجاست که قانونگذار دربند چهار ماده ۹۷۶ قانون مدنی میگوید که اگر زن و مردی غیر ایرانی در ایران ازدواج کنند و فرزندی در ایران از آنها متولد بشود، فرزند آنها تابع ایران است. این در حالی است که در این بند آمده که ولو هردوی زن و مرد خارجی باشند!
اساساً بحثی که پیش میآید ناشی از دو مطلب است؛ یکی پدیده مهاجرت یا پناهندگی است که کشور ما عامداً و عاملاً این پدیده را به هر دلیلی مانند حقوق بشری و … پذیرفته که این افراد به کشور ما بیایند و پناه بگیرند؛ این مجوز پناهندگی دادن به عدهای و یا مسامحه با حضور آنها در کشور که در اثر خوب نبستن مرزها یا دلایل دیگر است، باعث شده که این افراد به مدت طولانی در کشور بمانند و این طولانی ماندن، عواقب و آثاری دارد.
یکی از این آثار این است که مردانی که بهعنوان پناهجو به کشور میآیند، شهروندان ایرانی به هر دلیلی با آنها مراوداتی پیدا میکنند که امری ضروری است که ازدواج هم یکی از این آثار است. ما دنبال مقصر نباید باشیم چرا که شاید دلایل انسانی باعث شده که ما در برابر حضور افغانها در کشور سکوت کنیم اما به هرحال وقتی ما مرزهایمان را نبستیم و این افراد به کشور واردشدهاند، یکی از عمدهترین آثارش همین ازدواج با زنان ایرانی است که با مجوز و بدون مجوز صورت میگیرد. پس یعنی یکی از عواقب این امر را خودمان با نبستن مرزها فراهم کردهایم و همین هم باید باعث بشود که فکری به حال این مسأله کنیم نه اینکه صورت مسأله را پاک کنیم. ما نمیتوانیم چشممان را روی کسانی که خودمان اسباب به وجود آمدن این شرایط را برای آنها فراهم کردهایم، ببندیم. حالا عدهای از زنان ایرانی با مردان خارجی ازدواجکردهاند حالا میخواهد این ازدواج هنوز دوام داشته باشد یا نداشته باشد و یا این مردان حضور نداشته باشند. اما به هرحال فرزندانی از این ازدواجها به وجود آمدهاند. این فرزندان یا ایرانیاند یا خارجی. اگر خارجیاند چرا آنها را بیرون نمیکنیم؟ اگر ایرانیاند چرا تابعیت به آنها نمیدهیم؟
ما بیهوده روی تابعیتمان حساسیت نشان میدهیم. باید از اینکه کسی ایرانی شناخته شود استقبال کنیم، حالا میخواهد پدر یا مادرش ایرانی باشد. قوانین ما در خصوص تابعیت قوانین سختگیرانه، نژادپرستانه و قدیمی است و متأسفانه هر وقت هم پای تجدیدنظر در این قوانین به میان میآید خیلی ترس و وحشت وجود دارد. و با کمی تدقیق و امعان نظر مخصوصاً در تعارض ماده ۹۷۶ با مواد دیگری که در مورد ازدواج زن ایرانی با بیگانگان است ریشه این وحشت رانه در مباحثی مانند مباحث امنیتی و قاعده نفی سبیل که باید در دیدگاه مردسالارانه و وحشت از دادن جایگاه انسانی- شهروندی به زنان جستجو نمود!