به خود آییم (۲۲)
دقت در امر ریا
به قلم جواد محدثی
(برگرفته از چهل حدیث امام خمینی)
بسیار اتفاق میافتد که ریاکار، توجه ندارد که ریا به اعمال او رخنه کرده است، خیال میکند کارهایش برای خداست، ولی برای شیطان است و چون انسان حب نفس دارد، پرده خودخواهی عیبهای او را میپوشاند.
مثلاً در تحصیل علم دین که از مهمترین عبادتهاست، گاهی انسان دچار ریا میشود و به خاطر حجاب غلیظ حب نفس، متوجه نمیگردد. مثلاً در مجلسی که علما و فضلا حضور دارند دوست دارد مسأله علمی را چنان حل کند که دیگری حل نکرده و چنان بیان کند که توجه اهل مجلس را جلب نماید و از این جهت خرسند گردد و در هر مسألهای دوست دارد طرف را مغلوب و خجل کند و حرف خود را چه حق چه باطل، بهطرف تحمیل کند و پس از غلبه، در خود نوعی احساس غرور کند. غافل از اینکه اگر نزد عالمان و مجلسیان موقعیتی پیدا میکند، از نظر خدای متعال میافتد و این عمل ریایی، با چندین معصیت دیگر میآمیزد، مثل رسوا و خوار ساختن مؤمن، آزردن برادر دینی، جسارت و هتک حرمت مؤمن که هرکدام برای جهنمی کردن انسان کافی است.
ممکن است نفس، دام فریب بگسترد و به تو بگوید که: مقصود من روشن شدن حکم شرعی و اظهار کلمه حق است. در باطن خویش بپرس: اگر این حکم شرعی را رفیق من میگفت و من مغلوب میشدم، به حالم فرقی نمیکرد؟ ممکن است بازبگوید: چون اظهار حق، فضیلت و ثواب دارد، من میخواهم به آن برسم. از خودت بپرس: اگر همان ثواب را خداوند در صورت مغلوب شدن به تو بدهد، بازهم طالب آنی؟ اگر دیدی باز دوست داری در بحث غالب و به علم و فضل مشهور شوی، بدان که ریاکاری و عمل تو برای حب جاه و مقام است.
آنکه اهل علم و عهدهدار اصلاح امت و راهنمای آخرت و طبیب امراض درونی است، باید اول خود را اصلاح و درمان کند تا از عالمان بیعمل نباشد.
یکی از عبادات بزرگ، «جماعت» است که فضیلت «امامت» بیشتر است. ازاینجهت شیطان در این عبادت بیشتر نفوذ میکند و با امام جماعت بیشتر دشمنی دارد تا او را از اخلاص تهی کند. ازاینرو در دل بعضی امام جماعتها وارد میشود و با عجب و ریا آن را بهقصد مشهور شدن تباه میکند. مثلاً وقتی میبیند فلان مقدس به نماز جماعت حاضرشده است، برای جلب دل او خضوع را بیشتر میکند و گاهی در مجالس، یاد میکند که فلانی در جماعت من حاضر میشود. در دل خودش هم به او ارادت پیدا میکند و اظهار اخلاص به او مینماید، بهخصوص اگر از تجار محترم باشد!
شیطان از امام جماعت کمجمعیت هم نمیگذرد. به او میگوید: به مردم بفهمان که من از دنیا گذشتهام و در مسجدی کوچک در محله فقرا و ضعفا نماز میخوانم! شیطان حتی از من و شما هم که دستمان از جماعت کوتاه است دست برنمیدارد و وامیدارد که به جماعت مسلمین و امام جماعت خدشه وارد کنیم و خود را وارسته از دنیا و منزه از جاهطلبی و خودخواهی معرفی کنیم.
شیطان غیر از امام جماعت، از مأمومین همدست برنمیدارد. چون صف اول فضیلت دارد، افراد صف اول را بیشتر هدف قرار میدهد تا آنان را وادار کند این فضیلت خود را به رخ دیگران بکشند و شرک باطن را بروز دهند و عمل خود را به دوزخ بفرستند. افراد صفوف بعد را هم وامیدارد که نسبت بهصف اول، با کنایه و اشاره طعن و بدگویی کنند و خود را از ریای آنان منزّه شمرند. شیطان، گاهی یک فرد محترم را بهخصوص اگر اهل علم و فضل باشد بهصف آخر میبرد تا بفهماند من بااینکه اهل فضلم و نباید به این شخص اقتدا کنم، ولی چنان از دنیا گذشته و از هوای نفس وارستهام که آمدهام و در صف آخر نشستهام. بعضی از این اشخاص را هرگز در صف اول ملاقات نخواهید کرد!
شیطان، به امام و مأموم اکتفا نمیکند و سراغ بعضی از منفردین میرود که گوشه مسجد، با یک کرشمه و ناز سجاده پهن میکنند، یعنی که هیچ امامی را عادل نمیدانند و آنقدر مقدّس و محتاطاند که چون نمیخواهند گرفتار غیر عادل شوند، ترک جماعت میکنند.
آری، کارهای ما اینگونه در تصرف شیطان است و هر جا قلب تیرهای مییابد، آنجا منزل میکند و اعمال ظاهری و باطنی را میسوزاند و ما را جهنّمی میکند.