درباره قانون مجازات اسلامی ( قسمت۱۱)
حجتالله فتحی
با اینکه ایشان اجبار را اینگونه تعریف کرده است که قدرت بر فعل از مجبور سلب شود، ولی در تعریف اجبار مادی و معنوی از این تعریف عدول کرده و در واقع، اجبار را با اکراه خلط کرده است. بهویژه در اجبار معنوی که بههیچوجه قدرت فعل از مجبور سلب نمیگردد. همین تقسیمبندی و تعاریف را برخی دیگر در مورد اکراه بیان کرده و میگویند:
اکراه را به اعتبار درجه آن و وسایلی که برای تهدید به کار میرود به مادی و معنوی یا اخلاقی تقسیم کردهاند:
۱- در اکراه مادی، وسایلی که برای اجبار به کار میرود جنبه بدنی و مادی دارد و رنجی که بر مکره تحمیل میشود فعلیت دارد. برای مثال دست کسی را بهزور میگیرند و او را وادار میکنند تا سندی را امضا کند بهگونهای که قدرت انتخاب از او سلب میشود.
۲- در اکراه معنوی، شخص تهدید به ورود رنجی در آینده میشود.
به نظر میرسد ایشان نیز در مثال ارائهشده برای اکراه مادی، اکراه را با اجبار خلط کرده است. اینکه دست شخص را بگیرند و بهزور از او امضا بگیرند، بدون آنکه فرد اختیاری داشته باشد از مصادیق الجا و اجبار است، نه اکراه. لازم به ذکر است اصولاً تقسیم اجبار به مادی و معنوی و آنهم به بیرونی و داخلی، هیچ مبنایی ندارد غیر از آنکه در قانون مجازات عمومی سابق مطرحشده بود و در قوانین فعلی ایران چنین چیزی وجود ندارد.
برخی دیگر در تعریف اجبار آوردهاند: «اجبار که از ماده «جبر» است و به آن الجا هم گفته میشود، این است که کسی دیگری را وادار کند بدون اراده، عملی را انجام دهد یا ترک کند». دکتر فیض در تعریف اجبار میگوید:
اجبار در کاری داشتن، به معنی مجبور بودن در انجام دادن آن کار است، بی آنکه شخص مجبور از خود کوچکترین قصد و اختیاری داشته باشد. در این نوع از اجبار، فعلی که شخص به انجام دادن آن وادار و مجبور شده، به حرکات عضو مرتعش تشبیه میشود. مثلاً کسی که دارای دست رعشه داری است، هرگز نمیتواند به اختیار خود آن را از جنبشی باز دارد و با اختیار آن را بجنباند بلکه همواره، دست او اتوماتیکوار و بهطور خودکار و بیاختیار، به حرکت ادامه میدهد.