مرگ نعمت است یا بلا؟
فرآوری: زهرا اجلال
یکی از موضوعاتی که همه انسانها از فقیر تا غنی، زیبا و زشت، سیاهوسفید و همه و همه را دیر یا زود در چنگالهای خود قرار میدهد مرگ و مردن است… همه آدمها بالاخره روزی میمیرند و کسی تابهحال نبوده و نخواهد بود که مردن شامل حالش نشود … به قول معروف دیر یا زود دارد اما سوختوسوز ندارد …. یکی در اوج جوانی، دیگری در اوج پیری و فرسودگی …
مرگ از جمله سنتهای تغییرناپذیر الهی است و هر جانداری روزی میمیرد: «کُلُّ نفسٍ ذائِقَهُ المَوتِ»؛ (آل عمران/ ۱۸۵) و «کُلُّ مَن عَلَیها فانٍ»؛ (الرحمن/ ۲۶)
خیلی اوقات دیدهایم که فردی پیر و فرتوت و فرسوده همچون یکتکه گوشت در گوشهای از بیمارستان خوابیده و زنده است اما جوانی رعنا و سالم را ناگهان میشنویم که از دنیا رفته است؛ دردناک است اما واقعیت دارد … به واقع این مرگ چیست؛ نعمت است یا بلا؟ برای بررسی بیشتر از منابع دینی چون آیات و روایات بهرهمند میشویم…
در سوره الرحمن سخن از نعمتهایی که از جانب خداوند بر بندگان رسیده فراوان آمده است. در حقیقت باید این نکته را مدنظر داشت که هر خلقتی برای اینکه بتواند در زمره نعمت قرار گیرد، لازم نیست در تمام موارد موجب راحتی و خوشی باشد، بلکه برای نعمت بودن همین بس که خیر بیشتری داشته باشد و وقتیکه آن را بهصورت کلی در نظر میگیریم، میبینیم سود آن بیشتر از ضررش است، هرچند گاهی در موارد خاص موجب عذاب نیز شده باشد.
وقتی با این رویکرد و نگاه به خلقتها و هر آنچه که خداوند آفریده است در آیه ۲۶ سوره الرحمن “کلُ مَنْ عَلَیهْا فَان” مشاهده میکنیم که در بحث از نعمتهای الهی، فنای انسانها را ذکر میکند. در تفسیر نمونه چند احتمال ذکرشده است که بنابر تمام آنها میتوان مرگ و فنا را در زمره نعمتهای الهی قرار داد:
ممکن است نعمت بودن موضوع فنا و مرگ از این نظر باشد که این فنا به معنای فنای مطلق نیست، بلکه دریچهای است به عالم بقا و دالان و گذرگاهی است که شرط وصول به سرای جاویدان عبور از آن است. دنیا با تمام نعمتهایش زندانی است برای مؤمن و خروج از این دنیا آزاد شدن از این زندان تنگ و تاریک است.
و یا از این نظر که ذکر نعمتهای فراوان گذشته ممکن است مایه غفلت و غرق شدن گروهی در زندگی دنیا و انواع خوردنیها و نوشیدنیها و لؤلؤ و مرجان و مرکبهای راهوارش گردد، لذا یادآوری میکند که این دنیا جای بقا نیست، مبادا دلبستگی به اینها پیدا کنید و از آنها در مسیر پروردگار بهره نگیرید که این تذکر خود نعمتی است بزرگ.(مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۱۲۵)
بنابر هر یک از این احتمالات مذکور، مرگ جزو نعمتهای الهی قرار میگیرد و مشخص میشود که مرگ در یک نگاه کلی و با لحاظ کردن تمام موارد، چیزی جز نعمت نیست و دیگر نمیتوان آن را از سیاق این سوره خارج دانست. نکته دیگر یکه در باب مرگ مطرح میشود، بحث چگونه مردن و کیفیت مردن است که سخن درباره آن فراوان است و در این مجال تنها به نمونهای از این کیفیت میپردازیم.
وقتی عزراییل خود را میآراید
روزی عزراییل نزد ابراهیم (علیهالسلام) آمد تا جان او را قبض کند. ابراهیم (علیهالسلام) مرگ را دوست نداشت.
عزراییل متوجه خدا شد و عرض کرد: ابراهیم (علیهالسلام) مرگ را ناخوش دارد. خداوند به عزراییل وحی کرد: ابراهیم (علیهالسلام) را آزاد بگذار، چرا که او دوست دارد زنده باشد و مرا عبادت کند.
مدتها از این ماجرا گذشت تا روزی ابراهیم (علیهالسلام) پیرمرد بسیار فرتوتی را دید که آنچه میخورد، نیروی هضم ندارد و آن غذا از دهان او بیرون میآید. دیدن این منظره سخت و رنجآور، موجب شد که ابراهیم (علیهالسلام) ادامه زندگی را تلخ بداند و به مرگ علاقهمند شود. در همین وقت به خانه خود بازگشت ناگاه یک شخص بسیار نورانی را که تا آن روز چنان شخص زیبایی را ندیده بود مشاهده کرد و پرسید: تو کیستی. او گفت: من فرشته مرگ هستم.
ابراهیم (علیهالسلام) گفت: چه کسی است که از نزدیک شدن به تو و دیدار تو بیعلاقه باشد، با اینکه دارای چنین جمال دلآرایی هستی. عزراییل گفت: ای خلیل خدا، هرگاه خداوند خیر و صلاح کسی را بخواهد، مرا با این صورت نزد او میفرستد و اگر شر و بدی او را بخواهد، مرا در چهره دیگر نزد او میفرستد.
آنگاه روح ابراهیم (علیهالسلام) را قبض کرد. بهاینترتیب ابراهیم در سن ۱۷۵ سالگی باکمال دلخوشی و شادابی به سرای آخرت شتافت. (به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان) منبع: تبیان