خشونت
نویسنده: دکتر هوشنگ امیر- حقوقدان
خشونت رفتاری است که باهدف آسیب رساندن به دیگری سرمی زند و رفتارهایی از قبیل تحقیر و توهین، تجاوز، ضربوجرح، تخریب و قتل را شامل میشود؛ که در قانون مجازات اسلامی هریک از مصادیق مذکور با عنوانی، جرم انگاری شدهاند. امروزه شکلهای مختلف خشونت به یک مسأله ی اجتماعی رو به رشد و بخشی از رفتار عادی روزمره تبدیلشده است.
خشونت را میتوان به اشکال گوناگون تعریف کرد و این امر از ماهیت چندبعدی خشونت برمیخیزد، بهگونهای که با تأکید بر بعدی از ابعاد متنوع آن، تعریفی متفاوت از آن به دست میآید. برخی آن را عملی میدانند که با رفتارهای مخصوصاً جسمانی یا دستکم بیانی همراه گردد.
در جامعه امروز خشونت به شکلهای گوناگون آن به یک معضل اجتماعی رو به رشد و بهعنوان بخشی از رفتار معمولی تبدیلشده است. ماهر روزه شاهد بروز خشونت در اطراف خود در اشکال مختلفی چون ناسزاها، هل دادنها، داد کشیدنها و آسیب رساندن به اموال و امثال آن در کوچه و خیابان، زمینهای ورزش و اماکن عمومی و مدارس هستیم.
علل رفتار خشونتآمیز در نوع بشر غالباً موضوع پژوهش علم روانشناسی و جامعهشناسی است. ژان ولاوکا زیستشناس سیستم اعصاب بدین منظور تأکید میکند که «رفتار خشونتآمیز بهعنوان رفتار تهاجمی فیزیکی عمدی در مقابل فرد دیگر تعریفشده است». دانشمندان بر این موضوع که خشونت در نوع بشر ذاتی ست، اتفاقنظر دارند. از بشر پیشا تاریخ، مشاهدات باستانشناسی مبنی بر درگیری خشونت و صلحجویی بهعنوان ویژگیهای ابتدایی آنان وجود دارد.
برای ظهور خشونت در فرد، علل بسیاری بیانشده است. بعضی از محققین اظهار کردهاند که شاید رسانهها منجر به خشونت جوانان میشوند. بااینوجود بیشتر تحقیقات این استدلال را پشتیبانی نکردهاند.
برای مثال نتیجه یک مطالعه طولانیمدت بر جوانان هیچ رابطه طولانیمدتی میان بازی کردن ویدیو گیمهای خشونتبار و خشونتهای جوانان یا قلدری پیدا نکرد. طبق کتاب «تأثیرات نژاد و وابستگیهای خانوادگی بر اعتمادبهنفس، کنترل شخصی و بزهکاری» کودکانی که توسط دو والد و محبت مناسب بزرگ شدهاند بهاحتمالزیاد به افرادی غیر خشن تبدیل میشوند. باور بر این است که یک کودک نیاز دارد در طول سالهای نخستین کودکی با والدینش رابطه برقرار کند. در نتیجه کودک شانس بیشتری دارد که به فردی خشن بدل نشود. بسیاری از کودکانی که محبتی را که نیاز دارند از والدینشان دریافت نمیکنند به منابعی دیگر جهت پرکردن این خلأ روی میکنند که یکی از معمولترینشان دار و دستههاست. یکی از کارکردهای اصلی قانون تعدیل خشونت است. مکس وبر، جامعهشناس، اظهار داشت که حکومت، خواهینخواهی، مدعی کنترل مطلق بر خشونت در حدود قلمروی ویژهای است. اجرای قانون ابزار اصلی تعدیل خشونت غیرنظامی در جامعه است. دولتها استفاده از خشونت را در دستگاههای قضایی با نظارت بر افراد و مسؤولان سیاسی، ازجمله پلیس و ارتش تعدیل میکنند. جوامع مدنی مقداری خشونت را که از طریق نیروی پلیس جهت حفظ وضع موجود و اجرای قانون اعمال میشود مشروع میدانند. بااینوجود هانا آرنت، نظریهپرداز سیاسی آلمانی، تأکید کرد که: «خشونت میتواند قابل توجیه باشد، اما هرگز مشروع نیست… هرچه هدف در نظر گرفتهشده برای آن به آینده دورتری موکول میشود توجیهش منطقی بودن خود را از دست میدهد. هیچکس استفاده از خشونت را جهت دفاع شخصی زیر سؤال نمیبرد، زیرا نهتنها خطر آشکار است بلکه در زمان حاضر است و هدفی که وسیله را توجیه میکند آنی است».
انواع دستهبندیهای موجود برای خشونت
از زاویه اثرپذیری و اثرگذاری
۱- فاعل خشونت میورزد اما این رفتار، از جانب مفعول خشونت تفسیر نمیشود با این وجود مفعول از آن آسیب میبیند.
۲- فاعل خشونت میورزد اما این رفتار، از جانب مفعول نه خشونت تفسیر میشود و نه مفعول از آن آسیب میبیند.
۳- فاعل خشونت میورزد اما مفعول با اینکه آن را خشونت تفسیر میکند، از آن آسیبی نمیبیند.
۴- فاعل خشونت میورزد و مفعول نیز آن را خشونت تفسیر میکند و از آن آسیب میبیند.
۵- فاعل خشونت نمیورزد اما این رفتار از سوی مفعول خشونت تفسیر میشود.
از نظر شکل بروز
خشونت عریان
خشونت پنهان
خشونت نمادین
از نظر سطح آگاهی
خشونت آگاهانه
خشونت ناآگاهانه
خشونت ناخواسته
از نظر کیفیت آسیبپذیری
خشونت روانی (روحی)
خشونت تنانی (جسمانی)
البته هیچگاه مرز کاملاْ مشخصی میان این دو نوع خشونت وجود ندارد.
منبع: تخصصی جامعهشناسی جنایی