سجاد افشار
چکيده
توجه به تحليل زباني مفاهيم و گزاره هاي حقوقي، يكي از مهم ترين بخش هاي مورد مطالعه در فلسفه حقوق است. طبيعت علم حقوق، آميختگي آن با الفاظ را ايجاب مي كند؛ قانون، قرارداد، راي و تاليف حقوقي، همه بايد جامه لفظ به تن كنند تا فهميده و اجرا شوند. مرحله اول براي فهم يك متن يا سخن و از جمله يك گزاره حقوقي– فهم معناي آن است. از اين رو اين پژوهش، در جست و جوي يافتن محملي معنايي براي گزاره هاي حقوقي مي باشد. در فلسفه تحليلي و دانش معناشناسي، مطالب بسياري در اين باب وجود دارد كه حقوق دانان را در شناخت بهتر از دانش حقوق ياري كرده است. با اين حال، منطق حقوقي و مباني حقوق ايران از علم اصول فقه اخذ شده است. اصوليان مباحث فراواني در معناي الفاظ حقوقي و رابطه لفظ و معنا داشته اند. درباره پيوند لفظ و معنا، قول به ذاتي بودن و وضعي بودن اين ارتباط مطرح شده است. به همين ترتيب، اكثر اصوليان، متعلق معناي الفاظ غير اعتباري را ماهيت يا مدرك عقلاني مي دانند. پذيرش هريك از اين رويكردها تاثير مستقيمي بر رويكرد حقوق دان به حقوق به ويژه در امر تفسير دارد.
کليدواژگان: فلسفه حقوق اسلامي، معناشناسي; اصول فقه; ذاتي بودن; وضع; ماهيت گزاره هاي انشايي