کاش بیشتر بیاندیشیم
یکی از مقولاتی که از سر بیدقتی و عدم توجه به حقیقت انسانی در برخی از شهرهای کشور ما در حال افزایش است، مقوله معاشرت بیقواره با حیوانات به اصطلاح خانگی است.
به نظرم این کلاه بزرگی است که پشت نقاب تجدد، مدرن شدن، زندگی شیک و دهها عنوان اغواگر دیگر بر سر خیلی از هموطنان ما گذاشته شده است البته با دسیسه و فرهنگسازی ماهوارهها!
اخیراً هم تبلیغاتی به چشم میخورد از واگذاری حیوانات خانگی برای نگهداری بهطور رایگان!
و هر آدم عاقلی میفهمد که این فرهنگسازیها به چه معناست و چه اهدافی را دنبال میکند.
معتقدم این مسأله هم جلوهای دیگر از به اسارت درآوردن فرصتهای ارزشمند آدمهایی است که باید مهمترین لحظات نابشان را صرف ارتقای مکرمتهای انسانیشان قرار دهند اما این توان در خدمت تیمار و رسیدگیهای بهداشتی و … حیوانشان میشود.
چندی پیش، برای بازدید از آپارتمانی کوچک وارد منزلی شدم و درحالیکه صدای بلند و آزاردهنده سگ، آرامش هر انسان سالمی را به هم میریخت، بوی تعفن بدی هم فضا را آلوده کرده بود، صاحبخانه که شرمنده از شرایط بود گفت: ببخشید! واقعاً معذرت میخواهم. امروز سرم شلوغ بود و نتوانستم این کوچولویمان رو برای دستشویی بیرون ببرم، به همین دلیل در آپارتمان … این شرایط پیش آمده! اول فکر کردم منظورشان از کوچولو، فرزندشان است بعد متوجه شدم که سگ پاکوتاه خانگیشان مراد بوده است جالب اینکه این شرایط در آپارتمانی کوچک بود و صاحبخانه هم آدم متمولی نبود. عجیبتر اینکه قفس سگشانهم در اتاق خوابشان قرار داشت.
واقعاً برخی زندگیها دارد به کجا میرود؟
آیا این مفهوم زندگی مدرن است؟
آیا این مفهوم پیشرفت است؟
آیا متجدد شدن به این معناست؟
میراث ما از یک زندگی روحبخش، اینگونه زندگیهاست؟
قبلاً برای خرید اتومبیل باید از سلامت فیزیکی ماشین مطمئن میشدیم. از این به بعد باید درباره مصون بودن از سگ و نجاست آنهم اطمینان به دست بیاوریم.