لطایف حقوقی
ترمینولوژی طنز حقوق
محمدرضا محمدی جرقویهای
عاقله: به بستگان ذکور نسبی که مانع از ترشیده شدن دختران زشت فامیل شده یا میشوند، اطلاق میگردد.
عرف: سعی جامعه در فضیلت وانمود دادن اشتباهات گذشتگان که توان اصلاح آن را ندارد.
عضو علیالبدل: عضوی که همیشه دعا میکند تا یکی از اعضای اصلی بمیرد. کسی که فعالیتش در انتخابات کمتر از اعضای اصلی بوده است.
فرزند نامشروع: طفلی است که از والدین نامشروع متولد میشود.
فضیلت: عتیقه معنوی، کالای باارزشی که به دلیل باارزش بودن، معمولاً در پستو نگهداری میشود و کسی از آن استفاده نمیکند.
قاضی: کسی است که قضاوت کردن برای او دشوارتر از دیگران است.
قانون مطبوعات: قانونی است که برای حمایت از مردم در مقابل روزنامهها، وضع شده است.
قانون تجارت: قانونی است در خصوص روابط تجار و معاملات تجاری که آخر آن ورشکستگی قرار دارد.
قانون ثبتاحوال: قانونی است که مأموران ثبتاحوال را ملزم به ثبت وقایع خوشایند زندگی به ترتیب اولویت مینماید.
قانون ثبتاسناد: قانونی است که اختلافات ثبتی را جایگزین اختلافات ملکی مینماید.
قوه مجریه: قوهای که در مورد عملی بودن یا نبودن تصمیم قوه مقننه، تصمیم میگیرد.
قذف: نسبت دادن کارهایی که آرزوی خودمان است به دیگران.
کارمند: آدمی است که کاری را که فردا میتواند انجام دهد، امروز انجام ندهد.
کارمند نمونه: کارمندی است که یک کار غیرضروری را به نحو احسن انجام میدهد.
گدا: آدمی که تقاضای او بیش از عرضهاش است.
گوش: علیالبدل عقل.
لقطه: به مالی گفته میشود که صاحب آن گم شده باشد.