مجیدآبخیز
(رییس شعبه 21 دادگاه عمومی حقوقی شهرستان تبریز )
چکیده
مهریه به عنوان یک نهاد حقوقی در حقوق ایران شناخته شده است و مواد 1078 الی 1101 قانون مدنی مصوب 1307 با اصلاحات بعدی به آن اختصاص یافته است. رفت و آمدهای زوجین به محاكم یا ادارات ثبت برای وصول مهریه، عدم توفیق زنان در اخذ مهریه و اختلافات ناشی از آن، هزینههای رسیدگی به دعاوی در محاكم و سازمانهای تضمینکننده این نهاد قانونی و بالاخره بازداشت زوج به خاطر عدم پرداخت مهریه، از چالشهای موجود است که جای توجه دارد. امروزه تعیین مهریههای بالا که خارج از توان مالی مرد است، در عرف ایران پذیرفته شده و این در حالی است که الزام به پرداخت چنین مهریهای در عرف مورد پذیرش نیست. پیشگیری از نگاه ابزاری به مهریه به عنوان اهرم فشاری برای مرد در مقابل حق مطلق طلاق برای او، توسعه نگرش حقوقدانان در بهرهمندی از اصل 40 قانون اساسی در جهت منع مرد از سوءاستفاده از حق طلاق، تضمین مهریه بعد از فوت زوج از طریق بیمه عمر از جمله راهکارهای موجود است.
نگارنده در این مقاله درصدد پاسخگویی به چالشها و ارائه راهكارهای مناسب برای رفع مشكل است. این نوشتار با نگرشی به مقام و موقعیت زن قبل و بعد از اسلام، فلسفه وجودی مهریه، پیامدهای مثبت و منفی مهریه در نهایت به ارائه راهكارها میپردازد.
کلید واژهها: مهریه، فلسفه، اسلام، زن
درآمد
مهریه، مالی است که مرد حین عقد نکاح به زن میدهد یا تعهد به پرداخت آن میکند. مطابق ماده 1080 ق. م، تعیین مقدار مهر منوط به تراضی طرفین است. آزادی اراده زوجین در تعیین میزان مهر، موجب بروز مشکلاتی از جمله عرف شدن مهریههای گزاف و خارج از تمکن مالی زوج، صوری شدن مهریه و به طور کلی خروج مهریه از فلسفه اصلی خود شده است. این نوشتار با بررسی مبانی مهریه، به ارائه راهکارهایی در خروج از مشکل میپردازد.
نگرشی بر مقام و موقعیت زن قبل و بعد از اسلام
موقعیت زن قبل از اسلام
جایگاه و موقعیت انسانی زن در جوامع متعدد متفاوت بوده است. در میان قبایل وحشی و جوامع عقبمانده آفریقا، استرالیا و آمریکای قدیم، نگاه مردان به زن همان نگاهی بوده که به حیوانات اهلی داشتهاند. (علامه طباطبایی، بیتا، ج2، ص395)
زن در نگاه ملل پیشرفته مانند ایران، مصر و هند جایگاه بهتری داشته است. زنان در این جوامع از حق مالکیت محروم نبودند اما تحت ولایت و سرپرستی مرد قرار داشتند. شوهر میتوانست همسران متعدد اختیار کند. در چین زن ارث نمیبرد حق نشستن بر سر سفره با فرزند پسرش را نداشت. چند مرد میتوانستند یک زن بگیرند و در استفاده از کار او شریک باشند. آن وقت اگر زن بچهدار میشد غالبا فرزند از آن مردی بود که کودک به او شباهت داشت. در هند، زن بعد از فوت شوهر حق اختیار همسر نداشت. برخی زنان همراه شوهر مرده سوزانده میشدند و اگر زنده میماندند تا آخر عمرباخفت وخواری زندگی میکردند.
موضوع مهر نیز اشکال متفاوت داشته است برخی قبایل برای ازدواج با غیر همخون، دختر دیگر قبایل را میربودند در حالت مسالمت آمیز بین دو قبیله، مرد برای امکان تصاحب دختری از قبیله دیگر، مدتی برای پدر دختر کار میکرد. بعدها با افزایش ثروت، مرد به جای کارکردن، هدیهای به پدرزن تسلیم میکرد و در مقابل دختر را تصاحب میکرد. (پولادی، 1383، ص4) و در مقابل پولی که به پدر دختر میداد، از دختر بهرهکشی میکرد و او را از آزادی محروم میکرد. (مطهری، 1357، صص196-195)
به تناسب توسعه فرهنگی جوامع شاهد ارتقای حقوق زن هستیم. در قانون حمورابی اگر زن طلاق داده شود، مهریه به طورکامل به وی پرداخت شود و اگر در اختلاف بین زوجین دادگاه شوهر را مقصر قلمداد کند، زن حق بازگشت به خانه پدری و دریافت مهر پیدا میکند. (کرمی، 1380، صص134-133)
در حقوق عبری مالی که حین ازدواج به زن داده میشد، صداق نام داشت و هدایایی مشابه جهیزیه امروز از ناحیه پدر دختر، به او داده میشد. (آراد، 1341، ص13)
در زمان ساسانیان مرد موظف بوده است با جلب رضایت رسمی ولی دختر برای او مهریهای تعیین کند که قبل از ازدواج یا در صورت طلاق به زن بپردازد و نیز در دین زرتشتی و یهود، مهر رایج است به نحوی که کلیه فِرَق یهود نکاح بدون مهر را باطل میدانند و وجود مهر به منزله ضریب اطمینانی برای زن است تا با دلگرمی بیشتری به زندگی زناشویی بپردازد. (باباخانی، 1377،ص12)
موقعیت زن بعد از اسلام
با ظهور اسلام موقعیت زن از نظر اجتماعی، اقتصادی و اهلّیت مدنی متحوّل میشد. رسوم تضییعکننده حقوق اجتماعی و اقتصادی زن و رسوم زشت زمان جاهلیت رنگ باخت. قرآن کریم میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا لا یحل لکم ان ترثوا النساء کرها[1]» و یا در حدیث نبوی از پیامبر اکرم (ص) با عناوینی چون «لا شغار فی الاسلام[2]» نکاح شغار ممنوع و نسخ شد.
اسلام بر برابری خلقت زن و مرد و عدم برتری هر یک بر دیگری تأکید میدارد. چنانچه در آیه 189 از سوره اعراف آمده است: «هو الذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها لیسکن الیها» و در آیه 195آل عمران میفرماید: « بعضکم من بعض»؛ یعنی شما زنان و مردان از جنس همدیگر میباشید. آیه 13 از سوره حجرات که میفرماید: « یا ایها الناس انا خلقکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقیکم» و آیات دیگری از قرآن کریم غرض از زوج قرار دادن انسانها و حیوانات را تولد و افزایش نسل عنوان میکند.[3] آیه 286 سوره بقره هر کدام از زن و مرد را حاکم بر سرنوشت خود و مسؤول عمل خودش میداند بدون اینکه هیچیک بر دیگری برتری داشته باشد.
زن از دیدگاه مکاتب الهی دارای شخصیتی مستقل و برخوردار از مواهب الهی دنیوی و اخروی است و اگر در جوامع اسلامی و جوامع دارای مکاتب الهی نظریههایی بر خلاف عقل و فطرت بشری نسبت به زن ارائه میشود، ناشی از عملکرد نادرست برخی علما و افرادی با نام عالم در میان ملتها است. چنانچه جنایات دوران قرون وسطی ناشی از مسیحیت نبوده بلکه ناشی از سوء استفاده روحانیون مسیحی آن زمان است و یا جنایات هارون الرشید و خاندان بنی امیه در دوران بعد از اسلام، مورد تأیید اسلام نبوده بلکه ناشی از سوء استفاده حاکمان با نام اسلام است.
قرآن کریم پاسخ تفاوت برخی احکام زن و مرد را به تفاوت این دو از جهت جسمی ارجاع میدهد و در آیه 32 از سوره نساء میگوید « هرگز آرزوی این را نکنید که آنچه دیگران بیش از شما دارند، داشته باشید. مردان از آنچه به دست میآورند، بهرهای و زنان از آنچه کسب میکنند، بهرهای دارند. بدین سان برای مثال از این نظر مرد را بر زن برتری داده است که سهم الارث وی دو برابر زن است و زن را از این نظر بر مرد برتری داده است که خرج خانه از گردن زن ساقط باشد. (علامه طباطبایی، همان، ج2، ص410)
امروزه حاکمیت زن بر سرنوشت خود در کلیه جوامع پذیرفته شده است، لیکن با برخی نظریههای افراطی نیز روبهرو هستیم، به نحوی که تفاوتهای جسمی زن و مرد عملاً نادیده گرفته میشود. (نای، 1378، ص27) چنین نظریاتی ناشی از ظلمهای فاحشی است که در طول تاریخ بر زن اعمال شده و در واکنش به چنین محدودیتهایی، نظریههای افراطی شکل گرفته است. چنانچه تا انقلاب کبیر روسیه 1917 زن روسی برده شوهرش بود و بدون اجازه او قادر به اشتغال نبوده است. زن مجبور بود در عیش شوهر شریک باشد و دختران از تحصیل محروم بودند. (پیشین، ص53) قانون سال 1919 میلادی ایتالیا زن را از شمار محجورین خارج کرد و قوانین مدنی آلمان مصوب 1900 میلادی و سوییس مصوب 1970 اهلیت زن را مثل شوهر مورد شناسایی قرار میدهد. (شایگان، 1375، ص263)
با این حال این اعتقاد که محرومیت زنان به پایان رسید یا محرومیت زنان ناشی از ادیان الهی است، پذیرفته نیست و محرومیت زنان از حقوق خود ناشی از فقر فرهنگی است بررسی حقوق زنان در اغلب کشورهای حاشیه خلیج فارس که اغلب از کوچکترین حقوق خود مثل رأی دادن و رانندگی محرومند، مثال بارزی بر این مدعا است. در حالی که هیچ یک از ادیان چنین محدودیتی را قائل نشدهاند.
در جامعهی ایران هنوز هم تولد طفل پسر موجب مسرت و تولد طفل دختر باعث ناراحتی است و مباهات مادر به فرزند چشمگیر است. ارتکاب بزه اعم از جنسی و غیر جنسی از ناحیه پسر در مقایسه با دختر، چندان باعث سرافکندگی نیست. امکان بخشودگی برای مردی که زنای محصنه انجام میدهد، سهلتر از زن همسرداری است که تلفنی با مردی ارتباط برقرار کرده است. محرومیت از تحصیل دختری که بسیار خوب درس میخواند به قصد ازدواج بسیار محتمل است، اما خانوادهها سعی و تلاش دارند پسر فاقد استعداد تحصیل را از نظر تحصیلی به حد کمال برساند! نگرانی جامعه از آلودگی زن بسیار بیشتر از مرد است. بینش حقارت آمیز به کارهای مخصوص زنان مانند
بچهداری و پرستاری که از مشکلترین و سختترین کارها است و غیره، جملگی نشان از فقر فرهنگی جوامع نسبت به زن دارد.
فلسفه وجودی مهریه
گمشده مرد سکون و آرامش است که در پی یافتن آن در زندگی با زن است. زن نیز به دنبال سکون و آرامش است و سعی بر یافتن پناهگاهی است به بیان دیگر مرد به خاطر آرامش یافتن به دنبال زن میرود و زن نیز با همان نیاز طبیعی خویش میکوشد تا گرمترین و خالصترین و پاکترین محبتها را بجوید تا حکمت آفرینش پیوند زن و مرد در عالم واقع تحقق عینی بیابد.[4]
زوجیت همچنین مقدمهای برای تولید نسل است[5] و در عین حال که باری تعالی در موارد بسیاری تأکید میکند شما را از مرد و زنی آفریدم و یکسانی آن دو را بیان میدارد در عین حال تقوی را مایه برتری هر یک از زن و مرد اعلام میدارد.[6].
بنا به مراتب، با در نظر گرفتن اینکه زن و مرد از ارزش انسانی مساوی برخوردارند و به لحاظ مقام معنوی و کمالات هیچ گونه تفاوتی میان آنها نیست و با توجه به اینکه حکمت نهفته در خلقت زوجین و همسران، حصول آرامش و رسیدن به سکون است باری تعالی پس از امر به پرداخت مهریه اناث، جهت اعطای آن را هم گوشزد میکند. آیه 4 سوره نساء میفرماید: «بدهید به زنان مهرهایشان را با رضایت کامل به عنوان هدیه و اگر به دلخواه خویش گذشتند از چیزی از آن، پس بخوریدش گوارا نوش باد.»
با در نظر گرفتن این آیه مطالب خود را در سه بند ارائه میدهیم؛ مهریه به عنوان عوض البضع؛ مهریه بهعنوان حکم شارع و ماهیت مهریه در نکاح منقطع.
1. مهریه به عنوان عوض بهرهمندی از تمتع جنسی
در حقوق کشورهای غربی نهاد مهریه وجود ندارد و در برخی کشورهای اسلامی چون ترکیه و آذربایجان، احکام شرعی از قوانین حاکم بر جامعه جداست. اغلب فقها به هنگام بحث در خصوص مهریه تا بدان جا پیش رفتهاند که نشان دهند آیا مهریه یک حق مالی است یا خیر؟ آیا میتوان به جای پرداخت مهریه، اجرت انجام عملی را به عنوان مهریه قرار داد یا خیر؟ و در خصوص چیستی مهریه و علت پرداخت آن، بسط و تفصیل نشده است، لیکن برخی فقها مهریه را به عنوان عوض بهرهمندی جنسی ذکر کردهاند.[7]
در چنین برداشتی مهریه به عنوان عوض تلقی میگردد بدون اینکه به آثار عقود معاوضی توجه شود یا به این سؤالها پاسخ داده شود که اگر عقد ازدواجی صورت گیرد و برای زوجه قدرت تسلیم یک طرفه خود برای بهره مندی جنسی از ناحیه زوج فراهم نگردد، آیا عقد باطل است؟ یا اگر دو نفر به موجب عقد نکاح محرم شوند اما به دلایلی مثل پیری یا فقدان قدرت جنسی رابطه جنسی نداشته باشند، آیا تلقی مهر به عنوان عوض بضع خللی بر صحت عقد وارد نمیکند؟
این نظر با قوانین موجود سازگار نیست، زیرا به موجب ماده 1087 ق.م، عدم ذکر مهر از موارد بطلان و از شرایط صحت عقد نکاح نمیباشد.
به نظر میرسد مبنای نظریه عوض البضع بودن مهریه، طرف خطاب قرار گرفتن مرد در آیات قرآنی برای پرداخت حق و حقوق زوجه و کاربرد کلمهای چون اجور در مقابل بهرهمندی جنسی از زوجه از ناحیه مردان است.[8] که با توجه به توضیحاتی که خواهیم داد مشخص خواهد شد نظر مذکور خالی از قوت است.
2. مهریه به عنوان حکم شرعی
در این نظر مهر به عنوان یک نهاد حقوقی مطرح است که از جانب شارع وضع شده است. (صفایی و امامی، 1385، ص142؛ کاتوزیان، 1382، ج1، ص115) مهر بهای فروش زن نیست چون آنچه به بداهت معلوم است وجود اهلیت و شخصیت انسانها اعم از زن و مرد ایجاب میکند که انسانها موضوع حق قرار نگیرند، بلکه طرف و صاحب حق باشند.[9]
مهر در قانون مدنی ایران که منبعث از شرع است ماهیت و خاصیت الزامآور دارد و فاقد ریشه قراردادی است. به همین دلیل سکوت طرفین عقد حتی بر فرض اینکه توافق بر عدم شده باشد، موجب اسقاط تکلیف مرد در این زمینه نمیشود. (پیشین) عقد نکاح با تراضی و اراده زوجین واقع میشود ولی آثار آن به جز مواردی خاص که در قانون آمده است، در اختیار آنان نیست. طرفین در وضعیت خاصی قرار میگیرند که ناچار از قبول آثار و نتایج عقد نکاح به نحو مذکور در قانون میباشند. (کاتوزیان، همان، ص 1368) لذا وجود مهر به عنوان یک نهاد حقوقی الزامآور و تکلیف قانونی است که طرفین حق توافق خلاف آن را ندارند و تنها در میزان آن میتوانند توافق کنند و اگر حین نکاح دایم تعیین مهر نشود، عقد باطل نمیباشد و زوجین حق دارند میزان آن را تعیین کنند و بر فرض عدم تعیین توسط زوجین، حسب مورد زوجه مستحق مهرالمثل و مهرالمتعه خواهد بود. [10]
در قرآنکریم مهر موضوع عقد نکاح دایم با کلماتی چون «صداق» به عنوان «نحله» و «فریضه» آمده است. مبنای فقهی مهریه آیه 4 سوره نساء[11]و آیه 237 سوره بقره است. صاحبنظران نحله را عطیهای دانستهاند که خداوند پرداخت آن را بر زوج واجب گردانیده و شوهران را موظف کرده است تا از جانب خداوند متعال هدیهای را به همسرانشان بدهند. (مغنیه، بیتا، ج2، ص250)
نحله همان عطیه و هدیه بدون عوض است و صداق به معنای راستی و صداقت در اقدام است که با طیب خاطر همسر در قبال لطفی که از جانب زن به مرد میشود، مالی را به عنوان عطیه به زن میدهد. پرداخت این هدیه الزام قانونی و شرعی دارد و از اختیار زوجین خارج است. این حکم باعث نمیشود زوجه بعد از عقد نکاح و معلوم شدن مهریه نتواند مقدار معینی از آن را ببخشد.
آمره بودن بر دیگر حقوق مالی و غیر مالی زوجین نیز حاکم است، مواردی چون الزام مرد به پرداخت نفقه (ماده 1106 ق.م) تکلیف زوجین به حضانت اطفال (ماده 1168 ق.م) و تکلیف به حسن معاشرت مواد 1103 و 1104 قانون مدنی جملگی نشان از اهمیت اجتماعی نکاح دارد.
3. مهر در نکاح منقطع
ازدواج موقت، متعه و نکاح منقطع هر سه به یک معنی است. در قانون مدنی ایران عنوان نکاح منقطع آمده است و ماده 1075 این قانون در تعریف آن میگوید: « نکاح وقتی منقطع است که برای مدت معینی واقع شده باشد.»
مدت دار و موقت بودن عقد از ارکان و عناصر عقد منقطع است و به موجب ماده 1095 ق.م عدم ذکر مهر در عقد از موجبات بطلان عقد میباشد. در حقوق کشورهای خارجی نکاح موقت فاقد سابقه قانونی است و برگرفته از فقه امامیه است. (علامه حلی، 1368، ص181؛ موسوی خمینی، بیتا، صص289، 288) در نکاح منقطع زن حق نفقه ندارد و زوجین از یکدیگر ارث نمیبرند[12]و بسیاری از آثار عقد نکاح دایم در نکاح متعه جاری نمیشود.
علمای امامیه معتقدند آیه 24 سوره نساء با عبارت « فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن» مربوط به نکاح منقطع است. (علامه طباطبایی، همان، ج4، ص434)
کلمه اجور در آیه شریفه بالا نشان میدهد مهر المتعه در قبال و عوضبضع است از آن جهت که بر خلاف آیات قبلی مربوط به نکاح دایم که مهریه با کلماتی چون فریضه و صداق به کار رفته بود، کاربرد کلمه اجر در این آیه مربوط به نکاح منقطع است و ملاحظه آثار و احکام عقد نکاح موقت از جمله اینکه مهر از شرایط صحت عقد نکاح موقت است و مرد تکلیفی جز پرداخت مهریه به زوجه ندارد و تمتع جنسی و پرداخت مهریه موضوعیت دارد، جملگی نشان میدهد که در نکاح موقت بر خلاف نکاح دایم مهر، عوضبضع است.
پیامدهای مثبت مهریه
1. مهریه به عنوان تضمین حقوق مالی و معنوی زن
قدرت جسمی مرد نسبت به زن، اختیار مرد بر اداره خانواده، دارابودن اختیار طلاق، برتری قدرت اقتصادی اغلب مردان نسبت به زنان و وابستگی زنان از نظر مالی به مردان موجب شده است تا زنان به دنبال تضمینی برای حقوق خود باشند تا در مقابل حوادث و پیش آمدهای حمایت شوند.
تضمین نیازهای مادی و حقوق معنوی زن به مهریه کارکرد وثیقه و تأمین آتیه میدهد. گفته شده است مهر اهرمی در دست زن است تا در سایه آن بتواند در موارد بسیاری احترام و استقلال خویش را به مرد نشان دهد و او را از تعرض به حقوق خود باز دارد. (ساوجی، 1371، ص152) مهر که اغلب موارد هنگام انحلال ازدواج مطالبه میشود و گاهی مانع گسستن پیوند زناشویی میگردد، تضمینی برای دوام ازدواج به شمار میآید. (صفایی، 1350، ج1، ص145) و در صورت وقوع طلاق نیز مالی که زن به عنوان مهر میگیرد، اغلب در زندگی زن مؤثر است و مانع درماندگی او میشود.
2. مهریه به عنوان عامل دلبستگی زن به زندگی
فلسفه مهر در نظام حقوقی ایران و اسلام شخصیت بخشی و حرمت دادن به زن، استقلال اقتصادی، ایجاد مهر و محبت بین زوجین و اعلام صداقت مرد در اقدام به ایجاد پیوند زناشویی است. مهر موجب دلگرمی زن در اداره خانواده و زمینهای جهت تأمین آسایش فکری وی است. او باید زندگی خانوادگی را نظام بخشد، فرزند را تربیت کند و کانون خانواده را امن کند لذا نیازمند امنیت فکری، فراغ خاطر و امنیت عاطفی و اخلاقی است از اینکه مطمئن باشد مهرورزیها و صفای قلبی او بی حساب نیست و بیهوده از بین نمیرود.
اسلام برای حمایت از زن پرداخت نفقه توسط مرد را در نظر گرفته است و مهر نیز از این مساعدتها است.
2. پیامدهای منفی مهریه
عمده پیامدهای منفی مهریه که ناشی از دیدگاه برخی نسبت به مهریه و عدم کاربرد مهریه بر فلسفه واقعی آن است، عبارتند از:
1. بیاحترامی به شخصیت زن
سابقه تاریخی مهر قبل از اسلام و برخی ملل غیر دینی بر این مبنا بوده که زن به عنوان موجودی قابل تصاحب و در ردیف اموال محسوب میشده است. در چنین دیدگاهی پرداخت مهر صرفاً برای خرید و معامله زن معنا پیدا میکند. یعنی زن فاقد شخصیت انسانی تلقی شده و موضوع معامله قرار میگیرد. اگر مهر به عنوان عوضبضع تعریف شود، نفس و جان زن موضوع معامله قرار میگیرد و کرامت انسانی او زیر سؤال میرود.
2. سوء استفاده از مهریه توسط برخی زنان
افزایش مهاجرت به شهرهای بزرگ، کاهش احساس مسؤولیت در اشخاص نسبت به هم، رها شدن و عدم کنترل افراد توسط خویشان و خانوادهها و نزول آموزههای اخلاقی موجب شده است که بسیاری از مردان و زنان بدون شناخت کافی و با مهریههای سنگین با یکدیگر ازدواج کنند و زن از مهریه به عنوان اهرم فشاری جهت تأمین اغراض و اهداف شخصی خود استفاده نماید. گاه دیده میشود که هرگاه مردان خواستار بهرهمندی از حقوق زوجیت خود شوند با توقیف اموال بابت مهریه مواجه میشوند.
3. نگاه ارزشی به مهریه
چشم و هم چشمی در تعیین مهریه موجب شده است که غالب مهریهها خارج از توان مالی مرد باشد و گاه در میزان مهریه جنبه صوری دارد بدین معنا که مهریه واقعی کمتر از مهریه اعلام شده است. (حبیبی، 1387، ص7) ولی امروز چشم و هم چشمی موجب شده است تا مهریههای با مبالغ کلان در واقع و ظاهر تعیین گردد بدون اینکه وضعیت مرد و ملائت وی در پرداخت آن، مدنظر قرار گیرد.
در پژوهشی که توسط نگارنده از یک صد زوج در آذربایجان صورت گرفت، تحلیل دادهها حاکی از آن است که اولاً: میزان مهریه در گذشته بسیار کمتر از میزان مهریههای فعلی بوده است. ثانیاً: در سالهای قبل از 1350 هجری شمسی افراد در طبقات اجتماعی مختلف، مهریههای متفاوتی داشتهاند ولی امروزه میزان مهریه مقرر بین زن و مرد با درآمد ناکافی، بیش از مهریه زن و شوهر دارای درآمد بالا است، غافل از این که قدرت پرداخت دو مورد مذکور متفاوت است این امر نتیجهای جز اتلاف اوقات زن امیدوار برای مهریههای سنگین در دادگاهها و تشدید اختلافات ندارد.
4. نگرانی برخی مردان از تصاحب اموال توسط زنان
وجود مهریههای سنگین در جامعه موجب شده است تا در حالت تزلزل روابط، کلیه دارایی مرد، با اراده زن به مالكیت زن درآید. این امر موجب دلسردی مرد در زندگی میشود و فلسفه تشكیل كانون خانواده را كه آرامش و تولید مهر و محبت، است زیر سؤال میبرد.
میزان مهریه در سیره عملی پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع)
مهریه به عنوان یك نهاد حقوقی كه قبل از اسلام وجود داشته، از ناحیه پیامبر اکرم(ص) مورد امضاء قرار گرفت ولی ماهیت آن تغییر یافت. زن قبل از اسلام فاقد شخصیت مدنی بود و مهریه به پدر دختر داده میشد، اما اسلام با شناسایی شخصیت حقوقی برای زن، مهریه را متعلق به زن دانست و در تعیین میزان آن رضایت دختر ملاك عمل قرار گرفت. به نوعی كه زن بتواند حتی بعد از ازدواج و تعیین مهریه، آن را به همسر خود ببخشد.[13]
مهر اندازه معینی ندارد و میزان آن به توافق و اراده طرفین عقد نكاح واگذار شده است. (علامه حلی، 1368، ج2، ص188) سیره نبوی و ائمه معصومین، تعیین مهریه به میزان پانصد درهم است که مهریه حضرت فاطمه(ع) میباشد. سیره مذكور را «مهر السنه» گفتهاند.
برخی از فقها تعیین مهریه بیش از مهرالسنه را مكروه دانستهاند. (شهید اول، 1347، ص170) و از نظر برخی دیگر، رعایت میزان مهرالسنه به ارزش پانصد درهم مستحب است. (موسوی خمینی، بیتا، ج2، ص297) همچنان که برخی از فقهای امامیه مانند سیدمرتضی، صدوق و اسكافی معتقدند مهر المسمی نمیتواند از پانصد درهم تجاوز كند. (امامی،…، ج4، ص384) که برابر 5/262 مثقال نقره میشود و طبق نظری 375 مثقال نقره است و بدین ترتیب ارزش مهرالسنه كمتر از یك میلیون تومان خواهد گردید.
تعیین مهرالسنه بدین معنا نیست كه آن چنان كم باشد که شخصیت زن زیر سؤال برود. از حضرت علی علیهالسلام نقل شده است که «من دوست ندارم مهر كمتر از ده درهم باشد تا به اجرت زنا تشبیه گردد.» (بحارالانوار، بیتا، ج103، ص409) چنانچه در مباحث قبلی گفته شد مهر به عنوان نحله داده میشود و صداق از روی راستی است و نحله در صورتی میتواند واقعیت پیدا كند كه باعث حلاوت و شیرینكامی زن باشد و در عین حال ایجاد سختی و مشقت برای مرد نشود هر چند تعیین مقدار آن به اختیار خود زن و مرد واگذار شده باشد. همچنان که از آیات قرآن و سیره مسلمین در صدر اسلام نیز معلوم میشود شوهران غالباً مهریه را نقداً به همسران خود میپرداختهاند. آیات 14، 19، 20، 21، 24 و 25 سوره نساء و آیه 51 سوره احزاب مؤید این رویه است و لذا لازمه پرداخت مهریه و تسهیل ازدواج ایجاب میكند تا میزان مهر از توانایی مرد خارج نباشد.
راهكارها
1- گاه زن از مهریه به عنوان ابزاری علیه شوهر استفاده میكند. لذا حذف و نسخ ماده 2 قانون نحوه اجرای محكومیتهای مالی مصوب 1377 از جهت بازداشت زوج در صورت عدم وجود و دسترسی به اموال وی ضروری است.
2- مراجعه زن و مرد به دادگاه بابت مطالبه مهریه گاه موجب تشدید اختلافات زوجین میشود، لذا اقدام زن برای مطالبه مهریه از طریق اداره اجرای ثبت و محدود كردن مقررات در امكان مراجعه زن به دادگاه به جز در موارد خاص و ضروری مانند وجود اختلاف در میزان مهریه یا ادعای برائت ذمه مرد نسبت به آن، راه گشا است.
3- توسعه نگرش حقوقدانان در بهرهمندی از اصل 40 قانون اساسی و منع مرد از سوء استفاده از حق طلاق ضروری است احیاء ماده 8 قانون حمایت خانواده مصوب 1353 و محدود نمودن حق طلاق مرد به مواردی از جمله سوء معاشرت زن موجب میشود زن به حمایت قانون امیدوار باشد و از مهریه به عنوان اهرم فشار در بقای زندگی زناشویی استفاده نكند و مرد نیز هر آن با ابزار طلاق درصدد تهدید زن برنیاید.
4- استفاده از بیمه عمر، برای بدهكار این امکان را فراهم میآورد که اگر با فوت زوج یا زوجه حق بیمه به عنوان مهریه به زوجه یا وراث او پرداخت شود و بدین ترتیب زوجه بیم از دست دادن اموال بعد از مرگ شوهر را نداشته باشد. در همین جهت میتوان از ضمانت نامههای مشابه بانكی نیز استفاده كرد تا در صورت درخواست زوجه و تحقق شرایطی نسبت به پرداخت مهریه اقدام شود.
5- مشاوره قبل از ازدواج
6- ضمانت تضامنی بستگان زوج در پرداخت مهریه و در نظر گرفتن ملائت واقعی زوج حین تعیین مهر موجب میشود زوج و بستگان او در پرداخت مهریه احساس مسؤولیت بیشتری میکنند.
7- استحكام خانواده ایجاب میكند زن به مهریه به عنوان یگانه تضمین زندگی نگاه نكند و از آتیه نگران نباشد. ارتقاء مقررات تأمین و رفاه اجتماعی موجب رفع این نگرانی است.
8- اقدامهای فرهنگی در جهت ایجاد باورهای برابری زن و مرد و آگاهی زوجین به حقوق و تكالیف یکدیگر موجب کاهش اختلافات زوجین که نتیجه آن به اجرا گذاردن مهریه است میباشد.
نتیجه
امروزه زنان نیز دارای نقشهای اجتماعی و سیاسی هستند و مردان به آن بلوغ فكری و حس عدالتخواهی رسیدهاند كه حق زن را محترم شمارند. دیگر زمان آن گذشته است که با نگاهی مقدس به زن، او را به اسطورهای قدوسی تبدیل کرده یا عاجز از حضور در جامعه و بروز خلاقیتها بدانیم. شاید بتوان گفت یكی از علل بروز مشكل مهریه ناشی از این نگاه به زن است كه موجب میشود زن در پی یافتن و تضمین حقوق خود به مهریه توسل جوید.[14] لازم است قانونگذار با توجه به جنبشهای زنان با به روز كردن احكام و قوانین متناسب با زمان، نسبت به مقررات مربوط به زنان در حوزههای مختلف مثل طلاق تجدیدنظر كند. افزایش تأمینهای اجتماعی برای حمایت از افراد درمانده و توجه به راهكارهای مذكور در بند قبل، زنان و مردان جامعه را به این اعتقاد برساند كه نگاه دولت و دستگاه حاكمه به زن و مرد نگاهی عادلانه است.